مولانا:شدم به سوی چه آب همچو سقایی برآمد از تک چه یوسفی معلایی
❈۱❈
شدم به سوی چه آب همچو سقایی
برآمد از تک چه یوسفی معلایی
سبک به دامن پیراهنش زدم من دست
ز بوی پیرهنش دیده گشت بینایی
❈۲❈
به چاه در نظری کردم از تعجب من
چه از ملاحت او گشته بود صحرایی
کلیم روح به هر جا رسید میقاتش
اگر چه کور بود گشت طور سینایی
❈۳❈
زنخ ز دست رقیبی که گفت از چه دور
از این سپس منم و چاه و چون تو زیبایی
کسی که زنده شود صد هزار مرده از او
عجب نباشد اگر پیر گشت برنایی
❈۴❈
هزار گنج گدای چنین عجب کانی
هزار سیم نثار لطیف سیمایی
جهان چو آینه پرنقش توست اما کو
به روی خوب تو بی‌آینه تماشایی
❈۵❈
سخن تو گو که مرا از حلاوت لب تو
نه عقل ماند و نه اندیشه‌ای و نی رایی
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۰۶۵
صوتی یافت نشد!تصاویر
کامنت ها