مولانا:نگاهبان دو دیده‌ست چشم دلداری نگاه دار نظر از رخ دگر یاری
❈۱❈
نگاهبان دو دیده‌ست چشم دلداری
نگاه دار نظر از رخ دگر یاری
وگر نه به سینه درآید به غیر آن دلبر
بگو برو که همی‌ترسم از جگرخواری
❈۲❈
هلا مباد که چشمش به چشم تو نگرد
درون چشم تو بیند خیال اغیاری
به من نگر که مرا یار امتحان‌ها کرد
به حیله برد مرا کشکشان به گلزاری
❈۳❈
گلی نمود که گل‌ها ز رشک او می‌ریخت
بتی که جمله بتان پیش او گرفتاری
چنین چنین به تعجب سری بجنبانید
که نادرست و غریبست درنگر باری
❈۴❈
چنانک گفت طراریم دزد در پی توست
چو من سپس نگریدم ربود دستاری
ز آب دیده داوود سبزه‌ها بررست
به عذر آنک به نقشی بکرد نظاری
❈۵❈
براند مر پدرت را کشان کشان ز بهشت
نظر به سنبله تر یکی ستمکاری
حذر ز سنبل ابرو که چشم شه بر توست
هلا که می‌نگرد سوی تو خریداری
❈۶❈
چو مشتری دو چشم تو حی قیومست
به چنگ زاغ مده چشم را چو مرداری
دهی تو کاله فانی بری عوض باقی
لطیف مشتریی سودمند بازاری
❈۷❈
خمش خمش که اگر چه تو چشم را بستی
ریای خلق کشیدت به نظم و اشعاری
ولیک مفخر تبریز شمس دین با توست
چه غم خوری ز بد و نیک با چنین یاری
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۰۶۹
صوتی یافت نشد!تصاویر
کامنت ها