گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:شبی که دررسد از عشق پیک بیداری بگیرد از سر عشاق خواب بیزاری

❈۱❈
شبی که دررسد از عشق پیک بیداری بگیرد از سر عشاق خواب بیزاری
ستاره سجده کند ماه و زهره حال آرد رها کن خرد و عقل سیر و رهواری
❈۲❈
زهی شبی که چنان نجم در طلوع آید به روز روشن بدهد صفات ستاری
ز ابتدای جهان تا به انتهای جهان کسی ندید چنین بی‌هشی و هشیاری
❈۳❈
تو خواه برجه و خواهی فروجه این نبود کی زهره دارد با آفتاب سیاری
طمع مدار که امشب بر تو آید خواب که برنشست به سیران خدیو بیداری

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۰۸۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

پریسا
2009-03-07T00:37:53
ضمن عرض ادب و احترام، لازم دانستم موردی را در این غزل زیبا ذکر نمایمدر بیت دوم : مصرع دوم از همان بیترها کند خرد و عقل ، سیر و رهواریبایستی صحیح باشد.
رسته
2009-03-07T11:13:33
در پاسخ به خانم پریسا لازم دیدم عرض کنم که بیت دوم مصرع دوم مطابق نسخه ی فروزانفر همچنان است که در تاریخ ما است:" رها کن خرد و عقل سیر و رهواری"
همایون
2017-12-26T23:55:39
بنظرمی آید که حق با خانم پریسا باشد وزن شعرو معنی نیز این را می گوید عشقی که جلال دین از آن سخن می گوید یک نوع بیداری است و از یک روزی سخن میگوید که نه شبی دارد و نه خوابی و نه خورشیدی از یک دگرگونی کامل سخن می رود و بار ها در غزل ها شب و ماه و زهره و طرب و بیخوابی تکرار شده استسراسر زندگی همان شبی است که پیک بیداری ممکن است بیایدو انسان دیگر مثل گذشته اش نیست و این همان عدم است که تفاوت آن با مرگ مثل طلوع است با غروب چنین کاری با عقل و خرد جور در نمی آید و در مدار علم و دانش نیستشبی که غم گذشته و بیم آینده در آن نباشد تنها با عشقی که جلال دین یافته است و همواره مژده آن را به ما می دهد فرا می رسد