گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:پذیرفت این دل ز عشقت خرابی درآ در خرابی چو تو آفتابی

❈۱❈
پذیرفت این دل ز عشقت خرابی درآ در خرابی چو تو آفتابی
چه گویی دلم را که از من نترسی ز دریا نترسد چنین مرغ آبی
❈۲❈
منم دل سپرده برانداز پرده که عمریست ای جان که اندر حجابی
چو پرده برانداخت گفتم دلا هی به بیداریست این عجب یا به خوابی
❈۳❈
بگفتم زمانی چنین باش پیدا بگفتا که شاید ولی برنتابی
دلم صد هزاران سخن راند ز آن خوش مرا گفت بشنو گر اهل خطابی
❈۴❈
که گر او نه آبست باغ از چه خندد وگر آتشی نیست چون دل کبابی
از این جنس باران و برقش جهان شد در اسرار عشقش چو ابر سحابی
❈۵❈
بگفتم خمش کن چو تو مست عشقی مثال صراحی پر از خون نابی
دلا چند باشی تو سرمست گفتن چو در عین آبی چه مست سرابی
❈۶❈
بر این و بر آن تو منه این بهانه تو خود را برون کن که خود را عذابی
من و ماست کهگل سر خم گرفته تو بردار کهگل که خم شرابی
❈۷❈
دلا خون نخسپد و دانم که تو دل تو آن سیل خونی که دریا بیابی
بهانه‌ست این‌ها بیا شمس تبریز که مفتاح عرشی و فتاح بابی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۱۱۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

..
2019-11-10T17:41:19
چو در عین آبیچه مست سرابی..