مولانا:گل سرخ دیدم شدم زعفرانی یکی لعل دیدم شدم زر کانی
❈۱❈
گل سرخ دیدم شدم زعفرانی
یکی لعل دیدم شدم زر کانی
دلم چون ستاره شبی در نظاره
به هر برج میشد به چرخ معانی
❈۲❈
چو در برج عشاق پا درنهاد او
سری کرد ماهی ز افلاک جانی
چو آن مه برآمد به چشمش درآمد
زمین درنگنجد از آن آسمانی
❈۳❈
دلم پاره پاره بشد عشق باره
که هر پاره من دهد زو نشانی
چو از بامداد او سلامی بداد او
مرا از سلامش ابد شد جوانی
❈۴❈
چو بر روی من دید آثار مجنون
ز رحمت بیامد بر من نهانی
بگفت ای فلانی چرا تو چنانی
چنین من از آنم که تو آن چنانی
❈۵❈
چه سرها که داند چه درها فشاند
چه ملکی که راند کسی کش بخوانی
چه ماه و چه گردون چه برج و چه هامون
همه رمز آنست دریاب ار آنی
❈۶❈
اگر شرح خواهی ببین شمس تبریز
چو او را ببینی تو او را بدانی
کامنت ها