گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:تو هر چند صدری شه مجلسی ز هستی نرستی در این محبسی

❈۱❈
تو هر چند صدری شه مجلسی ز هستی نرستی در این محبسی
بده وام جان گر وجوهیت هست درآ مفلسانه اگر مفلسی
❈۲❈
غریبان برستند و تو حبس غم گه از بی‌کسی و گه از ناکسی
در این راه بیراه اگر سابقی چو واگردد این کاروان واپسی
❈۳❈
لطیفان خوش چشم هستند لیک به چشمت نیایند زیرا خسی
نه بازی که صیاد شاهان شوی برو سوی مردار چون کرکسی
❈۴❈
نه‌ای شاخ تر و پذیرای آب نه درخورد باغ و زر و مغرسی
برو سوی جمعی چو در وحشتی بیفروز شمعی چرا مغاسی
❈۵❈
چو استارگان اندر این برج خاک گهی گنسی و گهی خنسی
خمش کن مباف این دم از بهر برد چو در برد ماندی تو خود اطلسی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۱۲۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

مجید
2014-10-19T15:00:00
اشاره به وجود انسان است که انسان از جنش پادشاه یا همان خدا است اگر چه خود را در محبس افکار ذهن خود زندان کرده