گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب که ابر را عربان نام کرده‌اند رباب

❈۱❈
رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب که ابر را عربان نام کرده‌اند رباب
چنانک ابر سقای گل و گلستانست رباب قوت ضمیرست و ساقی الباب
❈۲❈
در آتشی بدمی شعله‌ها برافزود بجز غبار نخیزد چو دردمی به تراب
رباب دعوت بازست سوی شه بازآ به طبل باز نیاید به سوی شاه غراب
❈۳❈
گشایش گره مشکلات عشاقست چو مشکلیش نباشد چه درخورست جواب
جواب مشکل حیوان گیاه آمد و کاه که تخم شهوت او شد خمیرمایه خواب
❈۴❈
خر از کجا و دم عشق عیسوی ز کجا که این گشاد ندادش مفتح الابواب
که عشق خلعت جانست و طوق کرمنا برای ملک وصال و برای رفع حجاب
❈۵❈
به بانگ او همه دل‌ها به یک مهم آیند ندای رب برهاند ز تفرقه ارباب
ز عشق کم گو با جسمیان که ایشان را وظیفه خوف و رجا آمد و ثواب و عقاب

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۱۳

تصاویر

کامنت ها

عباس جنت
2023-10-29T00:17:06.966385
طوق کرمنا اشاره به این آیه مبارک قرآن است  وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا ﴿۷۰﴾  سوره ۱۷: الإسراء چیزی که انسان را از سایر مخلوقات برتری میدهد عشق است که حتی ملأکه هم ندارند چنانچه حافظ میگوید در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد جلوه‌ای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد ملایک چون در حد کمال هستند  احتیاج به عشق ندارند ولی‌ عشق در انسان اکتسابی است یعنی‌ باید خودش پیدا کند تا بمقامات روحانی‌ برسد. عشق در حیوانات نباتات و طبیعت هم وجود دارد در سطح محدود برای حفظ بقا مانند عشق مادر و فرزند در حیوانات و این عشق ذاتی است. مقام انسان بالا تر از فرشتگان است مولانا میفرماید:   هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست