مولانا:الا هات حمرا کالعندم کانی ما زجتها عن دمی
❈۱❈
الا هات حمرا کالعندم
کانی ما زجتها عن دمی
و یبدو سناها علی وجنتی
اذا انحدرت کاسها عن فمی
❈۲❈
فطوبی لسکراء من مغنم
و تعسا لصحواء من مغرم
می درغمی خور اگر در غمی
که شادی فزاید می درغمی
❈۳❈
بیا نوش کن ای بت نوش لب
شراب محرم اگر محرمی
مگو نام فردا اگر صوفیی
همین دم یکی شو اگر همدمی
❈۴❈
برای چنین جام عالم بها
بهل مملکت را اگر ادهمی
درآشام یک جام دریا دلا
اگر ظاهر کند گوهر آدمی
❈۵❈
چرا بسته باشی چو در مجلسی
چرا خشک باشی چو در زمزمی
چرا مینگیری نخستین قدح
چپ و راست بنما که از کی کمی
❈۶❈
ز جام فلک پاک و صافیتری
که برتر از این گنبد اعظمی
بنوش ای ندیمی که هم خرقهای
بجوش ای شرابی که خوش مرهمی
❈۷❈
چو موسی عمران توی عمر جان
چو عیسی مریم روان بر یمی
چو یوسف همه فتنه مجلسی
چو اقبال و باده عدوی غمی
❈۸❈
ز هر باد چون کاه از جا مرو
که چون کوه در مرتبت محکمی
بحل برج کژدم سوی زهره رو
که کژدم ندارد به جز کژدمی
❈۹❈
به تو آمدم زانک نشکیفتم
ز احسان و بخشایش و مردمی
چنین خال زیبا که بر روی توست
پناه غریبی و خال و عمی
❈۱۰❈
فانت الربیع و انت المدام
و مولی الملوک الا فاحکمی
خلایق ز تو واله و درهمند
تو چون زلف جعدت چرا درهمی
❈۱۱❈
مگر شمس تبریز عقلت ببرد
که چون من خرابی و لایعلمی
کامنت ها