گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:حدی نداری در خوش لقایی مثلی نداری در جان فزایی

❈۱❈
حدی نداری در خوش لقایی مثلی نداری در جان فزایی
بر وعده تو بر نجده تو که م دوش گفتی هی تو کجایی
❈۲❈
کردم کرانه ز اهل زمانه رفتم به خانه تا تو بیایی
نزلت چشیدم رویت ندیدم آن قرص مه را کی می‌نمایی
❈۳❈
ماهی کمالی آب زلالی جاه و جلالی کان عطایی
امروز مستم مجنون پرستم بگرفت دستم دست خدایی
❈۴❈
ای ساقی شه هین الله الله افزون ده آن می چون مرتضایی
یک گوشه جان ماندست پیچان و آن پیچش از تو یابد رهایی
❈۵❈
جنگ است نیمم با نیم دیگر هین صلح شان ده تا چند پایی
زاغی و بازی در یک قفس شد و از زخم هر دو در ابتلایی
❈۶❈
بگشا قفس را تا ره شودشان جنگی نماند چون در گشایی
نفسی و عقلی در سینه ما در جنگ و محنت مست خدایی
❈۷❈
گر جنگ خواهی درشان فروبند ور نی بکن شان یک دم سقایی
در آب افکن چون مهد موسی این جان ما را چون جان مایی
❈۸❈
تا کش نیاید فرعون ملعون نی آن عوانان اندر دغایی
در آب رقصان مهد لطیفش از خوف رسته وز بی‌نوایی
❈۹❈
فرعون اکنون بشناسد او را کز راه آب او کرد ارتقایی
تو میر آبی و آن آب قایم داد و دهش را دایم سزایی
❈۱۰❈
در خانه موسی در خوف جان بد در آب بودش امن بقایی
هر چیز زنده از آب باشد کب است ما را نقل سمایی
❈۱۱❈
تو آب آبی تو تاب تابی آب از تو یابد لطف و روایی
قارون نعمت طماع گردد در بخشش تو گیرد گدایی
❈۱۲❈
جز در گدایی کس این نیابد ناموس کم کن با کبریایی
گیرنده خواهد جوینده خواهد ناموس آرد جان را جدایی
❈۱۳❈
خاموش کردم لیکن روانم در اندرونم گشته‌ست نایی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۱۳۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها