مولانا:با چرخ گردان تیره هوایی دارد همیشه قصد جدایی
❈۱❈
با چرخ گردان تیره هوایی
دارد همیشه قصد جدایی
هذا محمد قتلی تغمد
انا معود حمد الجفایی
❈۲❈
هذا حبیبی هذا طبیبی
هذا ادیبی هذا دوایی
هذا مرادی هذا فؤادی
هذا عمادی هذا لوایی
❈۳❈
پر کن سبویی بی‌گفت و گویی
باهای و هویی گر یار مایی
هان ای صفورا بشکن سبو را
مفکن عمو را در بی‌نوایی
❈۴❈
گر شد سبویی داریم جویی
در شهره کویی تو گر سقایی
این عیش باقی نبود گزافی
بی پر نپرد مرغ هوایی
❈۵❈
بنمای جان را قولنجیان را
تنهاروی کن رسم همایی
از بهر حس شان جسم نجس شان
ز ایشان چه خیزد گند گدایی
❈۶❈
زین رز برون بر گنده بغل را
پهلوی نعنع کن گندنایی
بسیار کوشی تا دل بپوشی
هر جزوت این جا بدهد گوایی
❈۷❈
ننوشته خواند ناگفته داند
تو سخت رویی بس بی‌حیایی
چون نیست رختت چون نیست بختت
ز آن روی سختت ناید کیایی
❈۸❈
جنس سگانی وغ وغ کنانی
می‌گرد در کو در خانه نایی
در خانه بلبل داریم صلصل
کز سگ نیاید زیبانوایی
❈۹❈
نک بلبل حر نک بلبله پر
برخیز سنقر تا چند پایی
عمری چو نوحی یاری چو روحی
گاهی غدایی گاهی عشایی
❈۱۰❈
نوشیست و می‌نوش وز گفت خاموش
وین طبل کم زن بس ای مرایی
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۱۳۵
صوتی یافت نشد!تصاویر
کامنت ها