مولانا:تا شدستی امیر چوگانی ما شدستیم گوی میدانی
❈۱❈
تا شدستی امیر چوگانی
ما شدستیم گوی میدانی
ما در این دور مست و بیخبریم
سر این دور را تو میدانی
❈۲❈
چون به دور و تسلسل انجامد
نکته ابتر بود به ربانی
لیک دور و تسلسل اندر عشق
شرط هر حجتست و برهانی
❈۳❈
گوش موشان خانه کی شنود
نعره بلبل گلستانی
چشم پیران کور کی بیند
شیوه شاهدان روحانی
❈۴❈
هر کی کورست عشق میسازد
بهر او سرمه سپاهانی
هر کی پیرست هم جوان گردد
چون دهد عشق آب حیوانی
❈۵❈
جمله یاران ز عشق زنده شدند
تو چنین ماندهای چه میمانی
خرسواری پیاده شو از خر
خر به میدان نباشد ارزانی
❈۶❈
خرسواره چرا شدی شاها
خسروی وز نژاد سلطانی
لایق پشت خر نباشی تو
تو معود به پشت اسپانی
❈۷❈
در جنود مجنده بودی
ای که اکنون تو روح انسانی
گفتنیها بگفتمی ای جان
گر نترسیدمی ز ویرانی
کامنت ها