مولانا:خامشی ناطقی مگر جانی میزنی نعرههای پنهانی
❈۱❈
خامشی ناطقی مگر جانی
میزنی نعرههای پنهانی
تو چو باغی و صورتت برگی
باغ چه صد هزار چندانی
❈۲❈
بی تو باغ حیات زندانیست
هست مردن خلاص زندانی
چون تو بحری و صورتت ابرست
فیض دل قطرههای مرجانی
❈۳❈
ای یکی گو شده یکی گویان
پیش حکمت که شاه چوگانی
تا یکی گو نشد اگر چه زرست
گر چه نیکوست نیست میدانی
❈۴❈
پهلوی اعتراض را بتراش
گر تو چون گوی چست و گردانی
پهلوی اعتراض در ابلیس
گشت مردود رد ربانی
❈۵❈
پس به خراط خویش را بسپار
تا یکی گو شوی اگر آنی
مانعست اعتراض ابلیسی
از یکی گویی و یکی دانی
کامنت ها