مولانا:ای که مستک شدی و میگویی تو غریبی و یا از این کویی
❈۱❈
ای که مستک شدی و میگویی
تو غریبی و یا از این کویی
مست و بیخویش میروی چپ و راست
بی چپ و راست را همیجویی
❈۲❈
نی چپست و نه راست در جانست
آن که جان خسته از پی اویی
ز آن شکر روی اگر بگردانی
اگر نباتی بدانک بدخویی
❈۳❈
ور تو دیوی و رو بدو آری
الله الله چه خوب مه رویی
دلم از جا رود چو گویم او
میبرد جان و دل زهی اویی
❈۴❈
هین ز خوهای او یکی بشنو
گاه شیری کند گه آهویی
در ره او نماند پای مرا
زانوم را نماند زانویی
❈۵❈
جز به چوگان او مغلطان سر
گر به میدان او یکی گویی
هین خمش کن در این حدیث بازمپیچ
آسمان وار اگر یکی تویی
کامنت ها