گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ای که ازین تنگ قفس می‌پری رخت به بالای فلک می‌بری

❈۱❈
ای که ازین تنگ قفس می‌پری رخت به بالای فلک می‌بری
زندگی تازه ببین بعد ازین چند ازین زندگی سرسری؟!
❈۲❈
در هوس مشتریت عمر رفت ماه ببین و بره از مشتری
دلق شپشناک درانداختی جان برهنه شده خود خوشتری
❈۳❈
در عوض دلق تن چار میخ بافته‌اند از صفتت ششتری
جامهٔ این جسم، غلامانه بود گیر کنون پیرهن مهتری
❈۴❈
مرگ حیاتست و حیاتست مرگ عکس نماید نظر کافری
جملهٔ جانها که ازین تن شدند حی و نهانند کنون چون پری
❈۵❈
گشت سوار فرس غیب، جان باز رهید از خر و از خرخری
سوخت درین آخر دنیا دلت بهر وجوه جو این لاغری
❈۶❈
پرده چو برخاست اگر این خرت گردد زرین، تو درو ننگری
بر سر دریاست چو کشتی روان روح، که بود از تن خود لنگری
❈۷❈
گر چه جدا گشت ز دست و ز پا فضل حقش داد پر جعفری
خانهٔ تن گر شکند، هین منال خواجه! یقین دان که به زندان دری
❈۸❈
چونک ز زندان و چه آیی برون یوسف مصری و شه و سروری
چون برهی از چه و از آب شور ماهیی و معتکف کوثری
❈۹❈
باقی این را تو بگو، زانک خلق از تو کنند ای شه من، باوری

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۱۷۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

محمد رضا
2015-03-03T18:58:03
تو دیوان شمسی که من دارم به تصحیح فروزانفر و انتشارات کتاب پارسه، یک سری اشعار پایانی هس که تو تاریخ ما نیس؛ مثلا به جای همین شماره غزل، این غزل اومده:خداوندا خداوند جهانی/ خداوند زمین و آسمانیخدای شرق و غرب و بر و بحری / خدای فوق و تحت و انس و جانیمنزه پادشاه بی نظیری/ خداوند مکان ولا مکانیجهان اول نبود آخر تو بودی/ جهان آخر نماند تو بمانی...‌یکی را گنج بی رنجی دهی تو / به ناز و نعمتش می پرورانییکی را از برای یک شکم نان/ بگرد جمله عالم کی دوانیخمش کن تا توانی ای شمس تبریز/ مگر خود را زسودا وارهانی