گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:کسی کو را بود خلق خدایی ازو یابند جانهای بقایی

❈۱❈
کسی کو را بود خلق خدایی ازو یابند جانهای بقایی
به روزی پنج نوبت بر در او همی کوبند کوس کبریایی
❈۲❈
اگر افتد بدین سو بانگ آن کوس بیابند جملگان از خود رهایی
زمین خود کی تواند بند کردن هر آنکس را که روحش شد سمایی؟!
❈۳❈
عنایت چون ز یزدان برتو باشد چه غم گر تو به طاعت کمتر آیی؟!
در آن منزل چه طاعت پای دارد؟! که جان بخشت کند از دلربایی
❈۴❈
به جای راستی و صدق گیرند خیانتها که کردی یا دغایی
اگر تو از دل و جان دوستداری کسی کو گوهرش نبود بهایی
❈۵❈
خداوند خداوندان اسرار همایان را همی بخشد همایی
ترا گردید رویش رزق باشد به صد لابه بهشت اندر نیایی
❈۶❈
قرار جان شمس‌الدین تبریز که جانم را مباد از وی جدایی
جدایی تن مرا خود بند کردست هم از وی چشم می‌دارم رهایی
❈۷❈
که دست جان او چندان درازست که عقل کل کند یاوه کیایی
هزاران شکر ایزد را که جانم به عشق چشم او دارد روایی
❈۸❈
فحمدا ثم حمدا ثم حمدا بما اروانی خلاق السماء
من‌النور الممدد کل نور من‌الکنز المکنز فی الخفاء
❈۹❈
وآتاهم من‌الاسرار فضلا و نجاهم بها کل البلاء
و احیاهم بروح عاشقی طلیق من هجومات الوباء
❈۱۰❈
طلب منی بشیرالوصل یوما قباء الروح انزعت قبایی
لقیت من فضایلهم مرادا و اوصافا تجلت بالبهاء
❈۱۱❈
وجاد الصدر شمس‌الدین یوما حیوتیا دوامیا جزایی
رایت البخت یسجدنی اذاما تکرم سیدی بالالبهاء
❈۱۲❈
وآتانی علامته بعشق دوام سرمدی فی بقایی
علمت بابتداء حال عشقی تمامة دولة فی الانتهاء
❈۱۳❈
فلا اخلالة ظلا علینا فذاک جمیع طمعی وارنجایی
فحاشا بل عنایته بحور غریق منه بغیی وابتغائی
❈۱۴❈
معانی روحنا ماء زلال و بالا لفاظ ما زج بالدماء

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۱۸۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

بی نشان
2020-10-20T14:51:57
تو را گر دید رویش رزق باشد اگر رزق و روزی تو دیدن روی او باشد خوانش مصراع قرار جان شمس الدین تبریز با وزن غزل سازگاری نداشته قرائت آن متعذر و ثقیل می نماید منظور نظر حضرت مولانا معرفی معشوقی است که در ابیات قبل صفات وی را بیان فرموده است لذا معنای این مصراع باید آرام و قرار و محل آرامش جان من شمس تبریزی منظور نظر است اما ترکیب قرار جان باید با سکته و ایستی طولانی خوانش شود تا مفید معنای فوق باشد