مولانا:ادر کاسی و دعنی عن فنونی جننت فلا تحدث من جنونی
❈۱❈
ادر کاسی و دعنی عن فنونی
جننت فلا تحدث من جنونی
نه چون ماندست ما را، نی چگونه
ندانم تو دلاراما که چونی
❈۲❈
رایت الناس للدنیا زبونا
و ذقت العشق فالدنیا زبونی
مترس از خصم و تو فارغ همی باش
که عاشق هست آن بحر فزونی
❈۳❈
فما للخلق یا صاحی ظهوری
و ما للخلق یا صاحی کنونی
اگر عشقم درون آرام گیرد
کجا بیندم این خلق برونی
❈۴❈
و مادام الهوی تغلی فؤادی
فلا تطمع قراری اوسکونی
ایا نفس ملامت گر، خمش کن
که هم تو در ضلالت رهنمونی
❈۵❈
ضلال العشق یا صاحی حلالی
خراب العشق یا صاحی حصونی
زهی کشتی شاهانه که عشق است
که رانندش درین دریایی خونی
❈۶❈
فتبریز و شمسالدین قصدی
انادیهم، خدونی اوصلونی
کامنت ها