گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:امسی و اصبح بالجوی اتعذب قلبی علی نار الهوی یتقلب

❈۱❈
امسی و اصبح بالجوی اتعذب قلبی علی نار الهوی یتقلب
ان کنت تهجرنی تهذبنی به انت النهی و بلاک لا اتهذب
❈۲❈
ما بال قلبک قد قسی فالی متی ابکی و مما قد جری اتعتب
مما احب بان اقول فدیتکم احیی بکم و قتیلکم اتلقب
❈۳❈
و اشرتم بالصبر لی متسلیا ما هکذی عشقوا به لا تحسبوا
ما عشت فی هذا الفراق سویعه لو لا لقاؤک کل یوم ارقب
❈۴❈
انی اتوب مناجیا و منادیا فانا المسی بسیدی و المذنب
تبریز جل به شمس دین سیدی ابکی دما مما جنیت و اشرب

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۱۹

تصاویر

کامنت ها

مجتبی خراسانی
2016-05-04T14:40:06
بسم الله الرحمن الرحیمآن زمان که شمس به جلال الدین زسید، او شیخ شهر بود و مریدان داشت و در وضعی نبود که بتواند به سفر برود و چنین بود که شمس خود هرچندگاه یک بار به سفر می رفت و مولانا را به خود رها می کرد.چنان که در مقالات آمده است:(این تکه از مقالات را چندبار بخوانید و در آن دقت کنید)«اگر چنان توانی کردن که ما را سفر نباید کردن، جهت کار تو و جهتِ مصلحت تو، و کار هم بدین سفر که کردیم برآید، نیکو باشد. زیرا که من در معرض آن نیستم که تو را سفر فرمایم، من بر خود نهم رنج سفر را، جهت صلاح کار شما، زیرا فراق پزنده است. در فراق گفته می شود که آن قدر امر و نهی چه بود، چرا نکردم؟ آن سهل چیزی بود در برابر این مشقت فراق...من جهت مصلحت تو پنجاه سفر بکنم. سفر من برای برآید کار توست. اگر نه مرا چه تفاوت؟ از روم تا به شام، در کعبه باشم و یا در استنبول، تفاوت نکند. الا آن است که البته فراق پخته می کند و مهذب می کند.»جلال الدین خود نیز به این نکته واقف است و می داند که فراق شمس فراق مصلحتی است برای تهذیب او. داروی تلخی است که طبیب عشق ـ آن پیر مرموز تبریزی ـ از سر خردمندی و فرزانگی به منظور شفای جان او تجویز کرده است و او باید آن را پذیرا گردد و مراقب تاثیر شفا بخش دارو در مزاج خود باشد. این مضمون را جلال الدین در غزلی تازی خطاب به شمس آورده و جالب توجه است که هم در سخن شمس و هم در کلام مولانا روی کلمۀ «تهذیب» تاکید شده است:ان کنت تهجرنی تهذبنی بهانت النهی و بلاک لا اتهذبما عشت فی هذا الفراق سویعهلو لا لقاؤک کل یوم ارقبانی اتوب مناجیا و منادیافانا المسیی بسیدی و المذنبتبریز جل بشمس دین سیدیابکی دما مما جنیت و اشربتو اگر از من دوری می گزینی برای آن است که مرا مهذب گردانیآخر تو فرزانگی و خِرَدی که بی تو من مهذب نتوانم شداگر نه امید دیدار تو همیشه با من بوداین جدایی را یک دم تحمل نمی توانستم کرداینک که با تو در مناجاتم و تو را می خوانم، توبه می کنممن با خداوندگار خود بد کرده ام، گناهکارمتبریز به یمن وجود خداوندگارم شمس الدین شکوهمند شده و من به پادافره گناهی که کرده امخون می گریم و خون می خورمبمنه و کرمه
مجتبی خراسانی
2016-05-04T14:43:11
فراق پخته می کند و مهذب می کند...