گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی چون گذری بر سر کویش، پای نکو نه که نلغزی

❈۱❈
بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی چون گذری بر سر کویش، پای نکو نه که نلغزی
حدثنی صاحب قلبی، طهرلی جلدة کلبی اضحکنی نور فادی، اسکرنی شربة ربی
وز در بسته چو برنجی، شیوه کنی زود بقنجی؟!
شیوه مکن، قنج رها کن، پست کن آن سر، که بگنجی
❈۲❈
طاب لحبی حرکاتی، صار خساری برکاتی انت حیاتی و تعدی، طال حیاتی بحیاتی
جان دل تو، دل جانی، قبلهٔ نظاره کنانی چونک شود خیره نظرشان، از ره دلشان بکشانی
❈۳❈
عمرک یا عمر و تولی، زادک یا زید تجلی کم تنم‌اللیل؟! تنبه! قد ظهرالصبح، تجلی
خانهٔ دل را دو دری کن، جانب جان راه‌بری کن طالب دریای حیاتی، سنگ دلا، رو گهری کن
❈۴❈
یا سندی انت جمالی ، انت دلیلی ودلالی کیف تجوز و ترجی، تعرض عنی لملالی
جان و روان خیز روان کن، با شه شاهان سیران کن
هیچ بطی جوید کشتی؟! جان شدهٔ ترک مکان کن
قد طلع‌البدر علینا، قد وصل‌الوصل الینا یا فئتی وافق بدر فیه نذرنا والینا
ای طربستان، چه لطیفی؟! ای سرمستان چه ظریفی؟!
ده بخوری تو بدهی یک، کی بود این شرط حریفی؟!
❈۵❈
کل مساء و صباح یسکرناالعشق براح قد یس‌المحزن منا، التحق الحزن بصاح
بس کن گفتار رها کن، باز شهی قصد هوا کن باز رو ای باز بدان شه، با شه خود عهد و وفا کن
❈۶❈
بسکم‌الهجر فعودوا، فی طلب‌الوصل سعود امتنع‌الوصل بشح، اجتنبواالشح، وجودوا

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۱۹۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها