مولانا:هذا طبیبی، عند الدوآء هذا حبیبی، عند الوء
❈۱❈
هذا طبیبی، عند الدوآء
هذا حبیبی، عند الوء
هذا لباسی، هذا کناسی
هذا شرابی، هذا غذایی
❈۲❈
هذا انیسی، عندالفراق
هذا خلاصی، عند البء
قالوا تسلی، حاشا و کلا
قلبی مقیم، وسط الوفء
❈۳❈
این کان احمد، قلبی تعمد
روحی فداه، عند الفنء
ان کان شاکی، یبغی هلاکی
سمعا و طاعه ذا مشتهایی
❈۴❈
هذا سلحدار، لایدخل الدار
الا بدینار، عند الابء
مونی حیاتی، حصدی نباتی
حبسی نجاتی، مقتی بقایی
❈۵❈
یا من یلمنی، مالک و مالی
صبری محال فی الاتقء
روحی مصیب، قلبی مصاف
صبری مذاب، فی حرنایی
❈۶❈
انا نسینا، ما قد لقینا
لما راینا، بدر الضیء
یا ذوفنونی، ابصر جنونی
فوقالظنون، خرق الحیاء
❈۷❈
امروز دلبر یکبار دیگر
آمد که گیرد مرغ هوایی
گر او پذیرد، ده ده بگیرد
لیکن بخیلست، در رخ نمایی
❈۸❈
بر گرد دلبر، پانصد کبوتر
پر میفشانند، بهر گوایی
ای نیم مرده، پران شو اینجا
کاینجا نماند، بیاشتهایی
❈۹❈
مستان کم زن، رستند از تن
دزدم گلیمی، من از کسایی
کامنت ها