گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:آن خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شده‌ست تا روز بر دیوار ما بی‌خویشتن سر می‌زده‌ست

آن خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شده‌ست
تا روز بر دیوار ما بی‌خویشتن سر می‌زده‌ست
چرخ و زمین گریان شده وز ناله‌اش نالان شده
دم‌های او سوزان شده گویی که در آتشکده‌ست
❈۱❈
بیماریی دارد عجب نی درد سر نی رنج تب چاره ندارد در زمین کز آسمانش آمده‌ست
چون دید جالینوس را نبضش گرفت و گفت او دستم بهل دل را ببین رنجم برون قاعده‌ست
❈۲❈
صفراش نی سوداش نی قولنج و استسقاش نی زین واقعه در شهر ما هر گوشه‌ای صد عربده‌ست
نی خواب او را نی خورش از عشق دارد پرورش
کاین عشق اکنون خواجه را هم دایه و هم والده‌ست
گفتم خدایا رحمتی کرام گیرد ساعتی نی خون کس را ریخته‌ست نی مال کس را بستده‌ست
❈۳❈
آمد جواب از آسمان کو را رها کن در همان کاندر بلای عاشقان دارو و درمان بیهدست
این خواجه را چاره مجو بندش منه پندش مگو کان جا که افتادست او نی مفسقه نی معبده‌ست
تو عشق را چون دیده‌ای از عاشقان نشنیده‌ای
خاموش کن افسون مخوان نی جادوی نی شعبده‌ست
❈۴❈
ای شمس تبریزی بیا ای معدن نور و ضیا کاین روح باکار و کیا بی‌تابش تو جامدست

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۲۱

تصاویر

کامنت ها

محسن
2015-08-04T15:23:14
به اشارات مولانا دقت کنید. می گوید این حال "نیم شب" برای خواجه پیش آمده است. نیم شب سمبل حالتی است که فرد میان روز و شب،‌یعنی آگاهی کامل و ناآگاهی به سر می برد. او از خواب بیدار شد،‌ اما هنوز نیمه هشیار است، پس درد می کشد تا کاملا هشیار شود. تا روز خود را به در و دیوار می زند و تقلا می کندو اما انسان کاملا هشیار، دیگر این وصف را ندارد زیرا همه چیز به کام اوست حتی اگر به کام ما زهر آید:تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنمهر جا رو در گلشنم هر جا نشینم خرمماین خواجه نیمه هشیار تا زمانی که به آگاهی کامل برسد درد می کشد.
سعید جعفری
2016-02-27T17:43:29
با سلامبه نظر می رسد متن درست مصرع زیر؛گفتم خدایا رحمتی کرام گیرد ساعتیعبارت است از؛گفتم خدایا رحمتی کارام گیرد ساعتیبا تشکر
amir
2013-02-17T12:09:27
بهترین زبان برا ی بیان حال مردان خدا که عاشق روی حضرت احدیت شده اند با نیمچه نگاهی مجنون وار خود را به در دیودار این زندگی دنیوی زده وجسم را همچون قفسی میدانند که مانع دیدار میگردد از شدت حالت ذوق واشتیاق معنوی سر از پا نشناخته به قول خود مولانا سجاده نشین با وقاری بودم بازیچه دست کودکانم کردی اری مستی عشق حق از شرابی است که رمز درست کردن ان شراب رافقط ساقی ان که خداست میداند بس
rahil
2014-06-01T11:19:06
کندر بلای عاشقان دارو و درمان بیهده ست
امین کیخا
2013-05-30T20:20:50
کیا و بیا یعنی شکوه ، کیار یعنی سستی و کندی و بی کیار یعنی چستی و فوری
جواد
2013-05-30T17:01:34
گفتم خدایا رحمتی که آرام گیرد ساعتی...
علی ملک زاده فر
2020-07-24T20:27:50
قسمتهایی از. این شعر در اپرای عروسکی مولوی با صدای محمد معتمدی به زیبایی اجرا شده است