مولانا:مبر رنج ای برادر خواجه سختست به وقت داد و بخشش شوربختست
❈۱❈
مبر رنج ای برادر خواجه سختست
به وقت داد و بخشش شوربختست
اگر چه باغ را نیمی گرفتهست
ولیکن سخت بیمیوه درختست
❈۲❈
گشاده ابروست و بسته کیسه
مشو غره که او را سیم و رختست
دو دستش را به تخته دوختستند
چه سود ار خواجه بر بالای تختست
❈۳❈
وجودش گر چه یک پارهست چون کوه
سخااش مرده است و لخت لختست
کامنت ها