مولانا:نگار خوب شکربار چونست چراغ دیده و دیدار چونست
❈۱❈
نگار خوب شکربار چونست
چراغ دیده و دیدار چونست
عجب آن غمزه غماز چونست
عجب آن طره طرار چونست
❈۲❈
عجب آن شهره بازار خوبی
عجب آن رونق گلزار چونست
دلم از مهر در ماتم نشستهست
عجب در مهر دل دلدار چونست
❈۳❈
ز لطف خویش یارم خواند آن یار
عجب آن یار بی این یار چونست
به ظاهر بندگان را مینوازد
عجب با بنده در اسرار چونست
❈۴❈
چو اول دیدمش جانیم بخشید
بدانستم که در ایثار چونست
اگر دوباره کردی آن کرم را
یقین گشتی که در تکرار چونست
❈۵❈
عجب آن شعر اطلس پوش جعدش
بگرد اطلس رخسار چونست
طبیب عاشقان را بازپرسید
که تا آن نرگس بیمار چونست
❈۶❈
عجب آن نافه تاتار چونست
عجب آن طره بلغار چونست
عجب بر دایره خط محقق
که بشکستهست صد پرگار چونست
❈۷❈
من زارم اسیر ناله زیر
نپرسد روزکی کان زار چونست
دلم دزد نظر او دزد این دزد
عجب آن دزد دزدافشار چونست
❈۸❈
تو را ای دوست چون من یار غارم
سری در غار کن کاین غار چونست
که تا بینم تو را جان برفشانم
نمایم خلق را نظار چونست
❈۹❈
نهایت نیست گفتم را ولیکن
نمودم شکل آن گفتار چونست
کامنت ها