مولانا:چنان کاین دل از آن دلدار مستست ز خوف صاف ما آن یار مستست
❈۱❈
چنان کاین دل از آن دلدار مستست
ز خوف صاف ما آن یار مستست
خمارش نشکنم الا به خونم
از این شادی دل غمخوار مستست
❈۲❈
شفق وارم به هر صبحی به خون در
که در هر صبح آن خون خوار مستست
مده پند و مبر خونم به گردن
که چشم دلبر کین دار مستست
❈۳❈
چرا این خاک همچون طشت خونست
که چشم ساقی اسرار مستست
کامنت ها