گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:هین که گردن سست کردی کو کبابت کو شرابت هین که بس تاریک رویی ای گرفته آفتابت

❈۱❈
هین که گردن سست کردی کو کبابت کو شرابت هین که بس تاریک رویی ای گرفته آفتابت
یاد داری که ز مستی با خرد استیزه بستی چون کلیدش را شکستی از کی باشد فتح بابت
❈۲❈
در غم شیرین نجوشی لاجرم سرکه فروشی آب حیوان را ببستی لاجرم رفتست آبت
بوالمعالی گشته بودی فضل و حجت می‌نمودی نک محک عشق آمد کو سؤالت کو جوابت
❈۳❈
مهتر تجار بودی خویش قارون می‌نمودی خواب بود و آن فنا شد چونک از سر رفت خوابت
بس زدی تو لاف زفتی عاقبت در دوغ رفتی می‌خور اکنون آنچ داری دوغ آمد خمر نابت
❈۴❈
مخلص و معنی این‌ها گر چه دانی هم نهان کن اندر الواح ضمیری تا نیاید در کتابت

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۸۳

تصاویر

کامنت ها

..
2019-05-17T19:34:30
خواب بود و آن فنا شدنک محک عشق آمد..
سعید صادقی
2020-10-22T01:25:43
صحبت کلی در این غزل از انانیت و غرور و تکبر است.مولانا در خیلی از گفته های خود غرور و خودپسندی را عامل عدم رشد و پیشرفت میداند.گفتم که بنما نردبان تا بر روم بر آسمانگفتا سر تو نردبان، سر را درآور زیر پا
بهار
2018-05-11T20:49:28
دوستان کسی تفسیری از این شعر داره که به اشتراک بذاره؟