گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست در شعاعش همچو ذره جان من رقصان شدست

❈۱❈
آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست در شعاعش همچو ذره جان من رقصان شدست
مشتری در طالع است و ماه و زهره در حضور یار چوگان زلف مه رو میر این میدان شدست
❈۲❈
هر قدح کز می دهد گوید بگیر و هوش دار هش که دارد عقل دارد عقل خود پنهان شدست
بزم سلطان است این جا هر که سلطانی است نوش خوان رحمت گسترید و ساقی اخوان شدست
❈۳❈
ساقیا پایان رسیدی عشق را از سر بگیر پا چه باشد سر چه باشد پا و سر یک سان شدست

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۳۹۷

تصاویر

کامنت ها

همایون
2018-10-19T22:12:26
شکل دیگر همان نو شدن معنی‌ است، عشق یک معنی‌ خاص و محدود ندارد، و همچنین هیچ معنی‌ دیگری همواره ثابت نمی ماند بلکه در این بزم زندگی‌ سلطانی بخشنده هر روز معنی‌ نو و جایزه‌ای دیگر در آستین دارد که به آنان که به دنبال شکار معنی‌‌ها هستند روا می‌‌دارد و رخس آنان و شادی آن‌ها را جاودانه بر قرار می‌‌سازد و این گونه پایان هر رخس آغاز رخس دیگری است، و هر مستی‌ای در انتظار مستی دیگر و هر پیمانه‌ای در پی‌ پیمانه‌ای دیگر و شرابی دیگر در پی‌ شرابی، آنان که زندگی‌ را تکراری و خسته کننده می‌‌بینند از این بزم دورند و از هوشی که نو شدن را پی‌ می‌‌برد برخوردار نیستند