گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:این طرفه آتشی که دمی برقرار نیست گر نزد یار باشد وگر نزد یار نیست

❈۱❈
این طرفه آتشی که دمی برقرار نیست گر نزد یار باشد وگر نزد یار نیست
صورت چه پای دارد کو را ثبات نیست معنی چه دست گیرد چون آشکار نیست
❈۲❈
عالم شکارگاه و خلایق همه شکار غیر نشانه‌ای ز امیر شکار نیست
هر سوی کار و بار که ما میر و مهتریم وان سو که بارگاه امیرست بار نیست
❈۳❈
ای روح دست برکن و بنمای رنگ خوش کاین‌ها همه به جز کف و نقش و نگار نیست
هر جا غبار خیزد آن جای لشکرست کآتش همیشه بی‌تف و دود و بخار نیست
❈۴❈
تو مرد را ز گرد ندانی چه مردیست در گرد مرد جوی که با گرد کار نیست
ای نیکبخت اگر تو نجویی بجویدت جوینده‌ای که رحمت وی را شمار نیست
❈۵❈
سیلت چو دررباید دانی که در رهش هست اختیار خلق ولیک اختیار نیست
در فقر عهد کردم تا حرف کم کنم اما گلی که دید که پهلویش خار نیست
❈۶❈
ما خار این گلیم برادر گواه باش این جنس خار بودن فخرست عار نیست

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۴۴۵

تصاویر

کامنت ها

هنگامه حیدری
2015-02-08T12:42:59
در دو بیت آخر می فرماید: در فقر عهد کردم تا حرف کم کنماما گلی که دید که پهلوش خار نیستما خار این گلیم برادر! گواه باشاین جنس خار بودن فخرست ، عار نیستاشاره به حدیث پیامبر (ص) الفقر فخری