مولانا:جانا جمال روح بسی خوب و بافرست لیکن جمال و حسن تو خود چیز دیگرست
❈۱❈
جانا جمال روح بسی خوب و بافرست
لیکن جمال و حسن تو خود چیز دیگرست
ای آنک سالها صفت روح میکنی
بنمای یک صفت که به ذاتش برابرست
❈۲❈
در دیده میفزاید نور از خیال او
با این همه به پیش وصالش مکدرست
ماندم دهان باز ز تعظیم آن جمال
هر لحظه بر زبان و دل الله اکبرست
❈۳❈
دل یافت دیدهای که مقیم هوای توست
آوه که آن هوا چه دل و دیده پرورست
از حور و ماه و روح و پری هیچ دم مزن
کانها به او نماند او چیز دیگرست
❈۴❈
چاکرنوازیست که کردست عشق تو
ور نی کجا دلی که بدان عشق درخورست
هر دل که او نخفت شبی در هوای تو
چون روز روشنست و هوا زو منورست
❈۵❈
هر کس که بیمراد شد او چون مرید توست
بی صورت مراد مرادش میسرست
هر دوزخی که سوخت و در این عشق اوفتاد
در کوثر اوفتاد که عشق تو کوثرست
❈۶❈
پایم نمیرسد به زمین از امید وصل
هر چند از فراق توم دست بر سرست
غمگین مشو دلا تو از این ظلم دشمنان
اندیشه کن در این که دلارام داورست
❈۷❈
از روی زعفران من ار شاد شد عدو
نی روی زعفران من از ورد احمرست
چون برترست خوبی معشوقم از صفت
دردم چه فربهست و مدیحم چه لاغرست
❈۸❈
آری چو قاعدهست که رنجور زار را
هر چند رنج بیش بود ناله کمترست
همچون قمر بتافت ز تبریز شمس دین
نی خود قمر چه باشد کان روی اقمرست
کامنت ها