مولانا:ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا
❈۱❈
ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا
جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو
ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا
❈۲❈
سجده کنند مهر و مه پیش رخ چو آتشت
چونک کند جمال تو با مه و مهر ماجرا
آمد دوش مه که تا سجده برد به پیش تو
غیرت عاشقان تو نعره زنان که رو میا
❈۳❈
خوش بخرام بر زمین تا شکفند جانها
تا که ملک فروکند سر ز دریچه سما
چون که شود ز روی تو برق جهنده هر دلی
دست به چشم برنهد از پی حفظ دیدهها
❈۴❈
هر چه بیافت باغ دل از طرب و شکفتگی
از دی این فراق شد حاصل او همه هبا
زرد شدست باغ جان از غم هجر چون خزان
کی برسد بهار تو تا بنماییش نما
❈۵❈
بر سر کوی تو دلم زار نزار خفت دی
کرد خیال تو گذر دید بدان صفت ورا
گفت چگونهای از این عارضه گران بگو
کز تنکی ز دیدهها رفت تن تو در خفا
❈۶❈
گفت و گذشت او ز من لیک ز ذوق آن سخن
صحت یافت این دلم یا رب تش دهی جزا
کامنت ها