گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست بدانک خصم دلست و مراقب تن‌هاست

❈۱❈
هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست بدانک خصم دلست و مراقب تن‌هاست
به چنگ و تنتن این تن نهاده‌ای گوشی تن تو توده خاکست و دمدمه ش چو هواست
❈۲❈
هوای نفس تو همچون هوای گردانگیز عدو دیده و بیناییست و خصم ضیاست
تویی مگر مگس این مطاعم عسلین که زامقلو تو را درد و زانقلوه عناست
❈۳❈
در آن زمان که در این دوغ می‌فتی چو مگس عجب که توبه و عقل و رأیت تو کجاست
به عهد و توبه چرا چون فتیله می‌پیچی که عهد تو چو چراغی رهین هر نکباست
❈۴❈
بگو به یوسف یعقوب هجر را دریاب که بی ز پیرهن نصرت تو حبس عماست
چو گوشت پاره ضریریست مانده بر جایی چو مرده‌ای‌ست ضریر و عقیله احیاست
❈۵❈
به جای دارو او خاک می‌زند در چشم بدان گمان که مگر سرمه است و خاک و دواست
چو لا تعاف من الکافرین دیارا دعای نوح نبیست و او مجاب دعاست
❈۶❈
همیشه کشتی احمق غریق طوفان‌ست که زشت صنعت و مبغوض گوهر و رسواست
اگر چه بحر کرم موج می‌زند هر سو به حکم عدل خبیثات مر خبیثین راست
❈۷❈
قفا همی‌خور و اندرمکش کلا گردن چنان گلو که تو داری سزای صفع و قفاست
گلو گشاده چو فرج فراخ ماده خران که کیر خر نرهد زو چو پیش او برخاست
❈۸❈
بخور تو ای سگ گرگین شکنبه و سرگین شکمبه و دهن سگ بلی سزا به سزاست
بیا بخور خر مرده سگ شکار نه‌ای ز پوز و ز شکم و طلعت تو خود پیداست
❈۹❈
سگ محله و بازار صید کی گیرد مقام صید سر کوه و بیشه و صحراست
رها کن این همه را نام یار و دلبر گو که زشت‌ها که بدو دررسد همه زیباست
❈۱۰❈
که کیمیاست پناه وی و تعلق او مصرف همه ذرات اسفل و اعلاست
نهان کند دو جهان را درون یک ذره که از تصرف او عقل گول و نابیناست
❈۱۱❈
بدانک زیرکی عقل جمله دهلیزیست اگر به علم فلاطون بود برون سراست
جنون عشق به از صد هزار گردون عقل که عقل دعوی سر کرد و عشق بی‌سر و پاست
❈۱۲❈
هر آنک سر بودش بیم سر همش باشد حریف بیم نباشد هر آنک شیر وغاست
رود درونه سم الخیاط رشته عشق که سر ندارد و بی‌سر مجرد و یکتاست
❈۱۳❈
قلاوزی کندش سوزن و روان کندش که تا وصال ببخشد به پاره‌ها که جداست
حدیث سوزن و رشته بهل که باریکست حدیث موسی جان کن که با ید بیضاست
❈۱۴❈
حدیث قصه آن بحر خوشدلی‌ها گو که قطره قطره او مایه دو صد دریاست
چو کاسه بر سر بحری و بی‌خبر از بحر ببین ز موج تو را هر نفس چه گردشهاست

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۴۸۳

تصاویر

کامنت ها

مسعود
2016-09-02T16:36:11
ببخشید ی سوال داشتم نمسدونستم کجا میشه پرسید کسی اینجا میدونی لغت فرگاد چه معنی میده؟
امین کیخا
2013-05-10T00:04:43
مصرف به عربی یعنی بانک، و به فارسی یعنی گساردن
امین کیخا
2013-05-10T00:07:39
فرد فارسی است و به عربی رفته و فردم یعنی نخست
امین کیخا
2013-05-10T00:12:27
سم الخیاط در قران کریم امده و مثال کار انجام نشدنی است و حضرت عیسا روح الله هم برای پولدارها مثلی اورده که اگراز سوراخ سوزن گذر کردند که همان سم الخیاط است پولدارها به بهشت می روند، البته بعد ها نام یکی از دروازه های بیت المقدس سم الخیاط شد که پولدارها با گذر از ان راست می رفتند بهشت !
امین کیخا
2013-05-10T00:06:29
پوز یا پوزه فارسی است و زفر هم فارسی یعنی همان
جواد
2019-10-05T19:39:48
در بیت " که کیمیاست پناه وی و تعلق او/ مُصَرِف همه ذرات اسفل و اعلاست" کلمه "مُصَرِّف" بر وزن مُعلّم، اسم فاعل از تصریف به معنای مدیریت کردن و همچنین ایجاد تغییر و تحول در امور است.
امین افشار
2017-10-24T15:22:18
درودمَصرِف در بیت نوزدهم بدین معنی ست:صرف . [م َ رِ ] (ع اِ) محل بازگشت . (ناظم الاطباء). جای بازگشت . (منتهی الارب ). معدل . (یادداشت مؤلف ). || جای گریز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 89). || خلاص و رهایی از بدبختی . (ناظم الاطباء). ج ، مصارف . (از لغت نامه دهخدا)بدرود
امین افشار
2017-10-24T18:51:53
درودصورت نوشتاری صحیح بیت چهارم و معنی آن به این قرارست:تویی مگر مگس این مطاعم عسلینکه ز امقلو تو را درد و ز انقلوه عناست (حرف ز جدا از دو کلمه بعدش است و مخفف از)مطاعم: خوراک ها، خوردنی هاامقلوه: بگیریدشانقلوه: بیرونش آورید یا بیاندازیداعنا: رنج، درددر این بیت، مولانا عناصری از این حدیث را در هم آمیخته است:"اذا وقع الذباب فی اناء احدکم، فامقلوه ثم انقلوه، فی احد جناحیه سم و فی الاخر شـفاء" (جامع الصغیر 137/1) *به برگردان خودم (اگر اشتباه ست لطفا تصحیح بفرمایید):"هنگامی که مگسی در بشقابتان افتاد بگیرید و بیرون آوریدش، در یک بالش زهری و در دیگری درمان ست."بدرود* دکتر بدریه قوامی، "تلقّی هنری مولوی از قرآن و حدیث در کلیات شمس"، فصلنامه علمی پژوهشی زبان و ادب فارسی-دانشکده ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه آزاد اسلامی سنندج، سال چهارم، شماره 12، پاییز 91.
همایون
2019-01-23T02:29:22
اگر این غزل به جلال دین منسوب است حتما از غزل‌های پیش از ملاقات با شمس است و ارزش عرفانی جلال دین پس از شمس و تحول بنیادین او را ندارد و بیشتر به مذاق اهل مذهب می‌‌نشیند و خوششان می‌‌آید نه دوستان حقیقی‌ جلال دین
مسافر
2023-08-01T10:35:25.3811622
سلام این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 900 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید.   aparat parvizshahbazi