گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:خیز که امروز جهان آن ماست جان و جهان ساقی و مهمان ماست

❈۱❈
خیز که امروز جهان آن ماست جان و جهان ساقی و مهمان ماست
در دل و در دیده دیو و پری دبدبه فر سلیمان ماست
❈۲❈
رستم دستان و هزاران چو او بنده و بازیچه دستان ماست
بس نبود مصر مرا این شرف این که شهش یوسف کنعان ماست
❈۳❈
خیز که فرمان ده جان و جهان از کرم امروز به فرمان ماست
زهره و مه دف زن شادی ماست بلبل جان مست گلستان ماست
❈۴❈
کاسه ارزاق پیاپی شده‌ست کیسه اقبال حرمدان ماست
شاه شهی بخش طرب ساز ماست یار پری روی پری خوان ماست
❈۵❈
آن ملک مفخر چوگان و گوی شکر که امروز به میدان ماست
آن ملک مملکت جان و دل در دل و در جان پریشان ماست
❈۶❈
کیست در آن گوشه دل تن زده پیش کشش کو شکرستان ماست
خازن رضوان که مه جنت‌ست مست رضای دل رضوان ماست
❈۷❈
شور درافکنده و پنهان شده او نمک عمر و نمکدان ماست
گوشه گرفتست و جهان مست اوست او خضر و چشمه حیوان ماست
❈۸❈
چون نمک دیگ و چو جان در بدن از همه ظاهرتر و پنهان ماست
نیست نماینده و خود جمله اوست خود همه ماییم چو او آن ماست
❈۹❈
بیش مگو حجت و برهان که عشق در خمشی حجت و برهان ماست

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۵۰۴

تصاویر

کامنت ها

ماهان
2019-04-19T14:36:27
تصنیف « فر سلیمان » آهنگساز عارف ابراهیم پور ، خواننده محمد علی قدمی ، دستگاه ماهور.
..
2020-07-29T06:58:28
شورش عشق است، نه اویی، نه ماست..
رضا منصوری
2020-08-23T14:57:47
برنامه 101 گنج حضور آقای پرویز شهبازی
همایون
2020-09-02T09:30:01
شاید در جهان این اتفاق هرگز نبوده و نخواهد بود که یک انسانی در وجود انسانی دیگر قرار بگیرد و وجودی در وجود دیگر مستحیل شودآنگاه این میشود که در این غزل توصیف شده است برای همین عرفان جلال دین بکلی از جنس دیگری است که از وجود دو انسان پیدا شده است که توانسته اند عشق را تصاحب کنند و بیشک این کار توانمندی تازه ای در هستی است و آفرینشی است که از هستی ساخته نبوده است و میتوان گفت هستی سروری و صاحبی پیدا کرده است و هستی و جهان به یک میهمانی دعوت شده اند و میزبان هستی بدون شک عمر جاودانه باید داشته باشد تا بتواند هستی را و جان و جهان را در خانه خود جای دهد
همایون
2023-08-17T17:52:27.9344144
ویژگی این غزل در آنست که جلال دّین دیگر نماینده شمس نیست بلکه خود به شمس دیگری تبدیل شده است و شمس را در خود می بیند و او را در خود وصف میکند و از بردن نام او پرهیز میکند  عشق شمس به اوج کارایی خود رسیده است و رجز خوانی عارفانه را به حق به نهایت رسانده است تا جاییکه به رستم دستان نیز جسارت بخرج میدهد  رستم دستان و هزاران چو او  بنده و بازیچه دستان ماست  که نوعی شطح و مستی بی حد است