مولانا:کیست که او بنده رای تو نیست کیست که او مست لقای تو نیست
❈۱❈
کیست که او بنده رای تو نیست
کیست که او مست لقای تو نیست
غصه کشی کو که ز خوف تو نیست
یا طربی کان ز رجای تو نیست
❈۲❈
بخل کفی کو که ز قبض تو نیست
یا کرمی کان ز عطای تو نیست
لعل لبی کو که ز کان تو نیست
محتشمی کو که گدای تو نیست
❈۳❈
متصل اوصاف تو با جان‌ها
یک رگ بی‌بند و گشای تو نیست
هر دو جهان چون دو کف و تو چو جان
کف چه دهد کان ز سخای تو نیست
❈۴❈
چشم کی دیدست در این باغ کون
رقص گلی کان ز هوای تو نیست
غافل ناله کند از جور خلق
خلق به جز شبه عصای تو نیست
❈۵❈
جنبش این جمله عصاها ز توست
هر یک جز درد و دوای تو نیست
زخم معلم زند آن چوب کیست
کیست که او بند قضای تو نیست
❈۶❈
همچو سگان چوب تو را می‌گزند
در سرشان فهم جزای تو نیست
دفع بلای تن و آزار خلق
جز به مناجات و ثنای تو نیست
❈۷❈
بشکنی این چوب نه چوبش کمست
دفع دو سه چوب رهای تو نیست
صاحب حوت از غم امت گریخت
جان به کجا برد که جای تو نیست
❈۸❈
بس کن وز محنت یونس بترس
با قدر استیزه به پای تو نیست
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۵۰۷
تصاویر
کامنت ها