مولانا:باز به بط گفت که صحرا خوشست گفت شبت خوش که مرا جا خوشست
❈۱❈
باز به بط گفت که صحرا خوشست
گفت شبت خوش که مرا جا خوشست
سر بنهم من که مرا سر خوشست
راه تو پیما که سرت ناخوشست
❈۲❈
گر چه که تاریک بود مسکنم
در نظر یوسف زیبا خوشست
دوست چو در چاه بود چه خوشست
دوست چو بالاست به بالا خوشست
❈۳❈
در بن دریا به تک آب تلخ
در طلب گوهر رعنا خوشست
بلبل نالنده به گلشن به دشت
طوطی گوینده شکرخا خوشست
❈۴❈
تابش تسبیح فرشتهست و روح
کاین فلک نادره مینا خوشست
چونک خدا روفت دلت را ز حرص
رو به دل آور دل یکتا خوشست
❈۵❈
از تو چو انداخت خدا رنج کار
رو به تماشا که تماشا خوشست
گفت تماشای جهان عکس ماست
هم بر ما باش که با ما خوشست
❈۶❈
عکس در آیینه اگر چه نکوست
لیک خود آن صورت احیا خوشست
زردی رو عکس رخ احمرست
بگذر از این عکس که حمرا خوشست
❈۷❈
نور خداییست که ذرات را
رقص کنان بیسر و بیپا خوشست
رقص در این نور خرد کن کز او
تحت ثری تا به ثریا خوشست
❈۸❈
ذره شدی بازمرو که مشو
صبر و وفا کن که وفاها خوشست
بس کن چون دیده ببین و مگو
دیده مجو دیده بینا خوشست
❈۹❈
مفخر تبریز شهم شمس دین
با همه فرخنده و تنها خوشست
کامنت ها