گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود جان ز لبت چو می‌کشد خیره و لب گزان بود

❈۱❈
دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود جان ز لبت چو می‌کشد خیره و لب گزان بود
تن برود به پیش دل کاین همه را چه می‌کنی گوید دل که از مهی کز نظرت نهان بود
❈۲❈
جز رخ دل نظر مکن جز سوی دل گذر مکن زانک به نور دل همه شعله آن جهان بود
شیخ شیوخ عالمست آن که تو راست نومرید آن که گرفت دست تو خاصبک زمان بود
❈۳❈
دل به میان چو پیر دین حلقه تن به گرد او شاد تنی که پیر دل شسته در آن میان بود
راز دل تو شمس دین در تبریز بشنود دور ز گوش و جان او کز سخنت گران بود

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۵۵۷

تصاویر

کامنت ها

منصور
2015-10-04T21:57:53
با سلام در شگفتم دوستان فرهیخته بر این شعر جان فزا حاشیه‌ای ننوشته و توضیح و دل نگاشته‌ای مرقوم نفرموده اند؟
همایون
2017-11-08T22:57:12
حقیقتا شعری توانمند و خالص است وجود ما سه بخش تن‌ و جان و دل‌ دارد و برای همه روشن است کار تن‌ فهمیدن و اندازه گیری و بزمان و مکان در آوردن است تا به حرکت خود سر و سامان دهد کار جان خوشی است و دنبال شنیدن خبر‌های خوش است، آب و هوای خوب و یار خوب شعر خوب نغمه و بوی خوش لیکن از ناخوشی‌ها رنجور میگرددکار دل‌ کاری کارستان است و آن‌ دیدن است دیدنی ویژه که آنچه ببیند خودش نیز همان میشود این دیدن کار چشم و تن‌ نیست دل‌ به دل‌ اینگونه راه پیدا میکند عاشق معشوق میشود و هرگز از سخن دل‌ ناخوش نمیشود چون همه یگانه و با همند و همکار در کاری ویژه که تن‌ از آن‌ سر در نمیاورد ولی از زیبایی و شادی آن‌ هم جان و هم تن‌ برخورارند