گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را چنین عشقی نهادستی به نورش چشم بینا را

❈۱❈
ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را چنین عشقی نهادستی به نورش چشم بینا را
منم ای برق رام تو برای صید و دام تو گهی بر رکن بام تو گهی بگرفته صحرا را
❈۲❈
چه داند دام بیچاره فریب مرغ آواره چه داند یوسف مصری غم و درد زلیخا را
گریبان گیر و این جا کش کسی را که تو خواهی خوش
که من دامم تو صیادی چه پنهان صنعتی یارا
چو شهر لوط ویرانم چو چشم لوط حیرانم سبب خواهم که واپرسم ندارم زهره و یارا
❈۳❈
اگر عطار عاشق بد سنایی شاه و فایق بد نه اینم من نه آنم من که گم کردم سر و پا را
یکی آهم کز این آهم بسوزد دشت و خرگاهم یکی گوشم که من وقفم شهنشاه شکرخا را
❈۴❈
خمش کن در خموشی جان کشد چون کهربا آن را که جانش مستعد باشد کشاکش‌های بالا را

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۶۰

تصاویر

کامنت ها

امین افشار
2016-05-24T20:03:43
یکی آهم... کز این آهم بسوزد دشت و خرگاهم...
الکی
2019-06-02T22:39:16
بیت پنجم درست این است:چو شهر لوط ویرانم چو چشم لوچ حیرانمسبب خواهم که واپرسم ندارم زهره و یارا
محمدامین
2019-07-29T05:23:04
هو الذی الف بین القلوبدر ضیافت اربعین کلیمی شب 26
همایون
2017-11-20T22:55:18
براستی عرفان جلال دین با دیگر عرفا متفاوت و یگانه است و مکتب عشق ویژه خود اوست او دل‌ را مرکز هر چیزی می‌‌داند و هر چیزی در هستی‌ دل‌ دارد و همه دل‌‌ها به هم راه دارند دل‌ مرکز نویی و خرمی است خموشی یعنی‌ توجه به دل‌ و اینکه چیز دیگری مهم تر از آن نشود تا از موهبت دل‌ برخوردار شویمکه همان کشش دل‌ است به بالا و اثر آه‌ دل‌ که از راه پنهان آتش‌ها بپا می‌‌کند