گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:چه چیزست آنک عکس او حلاوت داد صورت را چو آن پنهان شود گویی که دیوی زاد صورت را

❈۱❈
چه چیزست آنک عکس او حلاوت داد صورت را چو آن پنهان شود گویی که دیوی زاد صورت را
چو بر صورت زند یک دم ز عشق آید جهان برهم چو پنهان شد درآید غم نبینی شاد صورت را
❈۲❈
اگر آن خود همین جانست چرا بعضی گران جانست بسی جانی که چون آتش دهد بر باد صورت را
وگر عقلست آن پرفن چرا عقلی بود دشمن که مکر عقل بد در تن کند بنیاد صورت را
❈۳❈
چه داند عقل کژخوانش مپرس از وی مرنجانش همان لطف و همان دانش کند استاد صورت را
زهی لطف و زهی نوری زهی حاضر زهی دوری چنین پیدا و مستوری کند منقاد صورت را
❈۴❈
جهانی را کشان کرده بدن‌هاشان چو جان کرده برای امتحان کرده ز عشق استاد صورت را
چو با تبریز گردیدم ز شمس الدین بپرسیدم از آن سری کز او دیدم همه ایجاد صورت را

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۶۳

تصاویر

کامنت ها

منصور قربانی
2015-12-13T16:03:16
بنظرمیرسد مولانا درباره گوهر حیات بخش عشق ،بامهارت خاصی صحبت میکند.میفرمایدآنچه مایه حیات وشادمانی است همانا عشق است که درغیاب آن تنها پلیدی وغم حاصل میگردد.واین گوهرحیات عقل مصلحت اندیش که نابودکننده است نمیباشد
همایون
2017-09-30T03:21:39
صورت همان آفرینش است که کار عشق است عشق می‌‌آفریند ولی عقل میخواهد سر درآورد از کار آفرینش عاشق صورت آفرین است ولی عاقل میان صورت‌ها دشمنی میکندعشق اگر پنهان شود شادی ناپدید میشود و اگر کاملا آشکار شود همه صورت‌ها ناپدید میشوند من این راز‌ها را از شمس تبریز آموختم که خود صورت آفرین بود