گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید در این عشق چو مردید همه روح پذیرید

❈۱❈
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
❈۲❈
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
❈۳❈
بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید
❈۴❈
خموشید خموشید خموشی دم مرگست هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۶۳۶

تصاویر

کامنت ها

ناشناس
2015-09-25T03:41:07
روفیا به یک خرگوش گفتند چجوری هویج می خوری: گفت: هویجوری! /مرداندن نفس و میراندن نفس-فعل اول را لازم و دومی رو متعدی بگیر!- چند طور میشه. یک حالت و به یک اعتبار بهترینش، یقین طلبیدنه. اگه به یقین برسیم یک جور از مردن نفس رو محقق ساختیم. راه های دیگه ای هم هست. به ویژه از نوع متعدی اش.
مریم
2015-07-13T20:22:40
بنظر بنده منظور مولانا رها شدن از عشق زمینی و رسیدن به عشق الهی است، مردن در عشق زمینی، یا به تعبیر ملاصدرا، عشق مجازی است که انسان را آماده برای درک عشق حقیقی یا همان عشق الهی می نماید
روفیا
2015-07-22T15:06:47
همه از مردن نفس می گویند ...ولی هیچکس نمی گوید چگونه !!!
searcher
2015-07-22T10:17:10
جان بسی کندی و اندر پرده‌ایزانک مردن اصل بد ناورده‌ایتا نمیری نیست جان کندن تمامبی‌کمال نردبان نایی به بام...این مردن با مردن بدست نمیاد! مرگ از منیت و نفسه و زنده شدن در عشق و وصله.. رهایی از نیکی و شهوت و جهله.. این مرگ باید قبل از مرگ جسمانی اتفاق بیفته تا به رهایی برسه.. همان حدیث موتوا قبل ان تموتوا هست
نیما
2015-10-08T20:58:23
با سلام، مرگ آن نبود که در گوری روی، مرگ تبدیلی که در نوری رویتلمیح دارد به حدیث نبوی موتوا قبل ان تموتوا
عرفی
2014-10-30T15:28:09
مولوی بلخی سخت ریزه خوار حضرت سنایی است و تمام این غزلش شرح حدیث مشهور سرور اولیا، حضرت علی مرتضی که فرمود: موتوا قبل ان تموتوا و تفصیل بیت مشهور آدم اولیا که: بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی/...الی آخر
مهدی
2015-05-27T14:11:41
دست مریزاد بر جستار کامل و بی نقص خانم لیلا موتو قبل عن تموتو
رجبی
2015-05-10T19:08:06
چون شعر با دوکلمه بمیرید شروع میشود خوانندگان عزیز را به آیه 136 سوره نساء ارجاع میدهم که معنی مرگ ندارد ولی ایمان سر شار از زندگی را به مرگ قوت میدهد . البته با تدبر در معنی زیر نویس .
مهرداد
2015-04-23T14:36:49
اولین بار این شعر سال 64 شنیدم اون موقع حاج آقا پروازیان اومده بود پادگان دو کوهه این شعر انتخاب کرد وبرای ما خوند البته با توجه به استقبال بچه ها ازروی کتاب کپی گرفتیم وزدیم روی تابلوی اعلاناتی که در راهرو تبلیغات بود
مهدی
2016-12-08T13:22:57
به زودی با صدای محسن چاوشی
صمیم
2016-12-18T14:05:45
این شعر اشک آدم رو در میاره
متصل
2016-12-15T11:18:42
به زودی این غزل رو با صدای محسن چاوشی خواهیم شنید! در سری جدید خندوانه! ... و چه انتخاب هوشمندانه ای✔✔
فرزین
2016-10-22T11:50:06
سلام به همه دوستان علاقه مند به مولانامن در فهم معنی بیت آخر مشکل دارم، کسی از شما عزیزان هست که بتونه این بیت رو تحلیل بکنه:"خموشید خموشید، خموشی دم مرگ استهم از رندگیست اینک زخاموش نفیرید"
مهناز ، س
2016-10-22T15:30:02
فرزین گرامی“خموشید خموشید خموشی دم مرگ استهم از رندگیست اینک زخاموش نفیرید”اگر لغت ” خموشید“ را به مانای خاموش هستید بگیریم یک معنا دارد ، ولی اگر ”خاموش باشید“ بدانیم به مانای بمیرید می آید میگوید : خموشید خموشید یا بمیرید بمیرید که این مردن همان از هوای نفس گذشتن است و این خاموشی یا مردن از پلیدی هاست که به شما زندگی می دهد و بلند آوازه می شوید. مانا باشی
هیچ
2016-10-05T08:19:52
درود بر همه دوستان عزیز مردن یعنی چه؟ مردنی که در اینجا صحبت میشه مردن فیزیکی نیسست . دوست عزیزی نوشته که مولانا دیگران را به مردن تشویق کرده ولی خودش مشغول عیشش و عشرت بوده.یه سوال از خودت بپرس مولانا بر چی مرده شاد بوده ؟ مردن بر نفس عین شادیهمردن بر خشم حرص طمع حسادت محصولش چیزی به غیر ااز ارامش و شادی میتونه باشه؟ مرگ بر غمها منظور مولانا بوده عزیز
روفیا
2016-11-12T11:55:59
For god's sake ... این معنای به خاطر خداست! به خاطر خدایی که زیبایی را می فهمد و خریدار آن است :مشتری علم تحقیقی حق است دایما بازار او با رونق است
روفیا
2016-11-12T11:06:47
درود یک سپاس گزاری به میترای گرامی برای ابیات زیبا و توضیح دلپذیر شان بدهکارم. همینطور بذل توجه دیگر دلبندان.داشتم با خود می اندیشیدم همه این مردن ها که درست و به جا فرمودید طریقه مردن را نشان می دهند، خضوع، خشوع، عبور، تسلیم، صبر همه از بروز های این مرگ نفس هستند، ولی اساسا از کجا نشات می گیرند؟ گویی همه از تظاهرات یک دیدار باشند، تا چشم به جمال و کمال یک بزرگ قهار و عدالت پیشه نیفتاده باشد خضوع و خشوع و صبر و... چه معنا دارد؟ چرا من باید از تمنیات درونی ام صرفنظر کنم، در جهانی که بیشتر زیبایی های من هرگز فهم نمی شوند اگر یگانه ای نیز نباشد که آنها را بفهمد و منظور کند، اصلا چرا باید زیبا باشم؟ چرا صبر پیشه کنم؟ در برابر چه تسلیم باشم؟ در برابر جاهلان؟چه دور است از من و بزرگی من... آخر به من یک مدل یونیورسال نشان دهید که من از روی او و به خاطر اوخود را بمیرانم!
فرزین
2016-11-11T23:08:24
مهناز محترمدرود و ممنون از پاسخ شما در مورد مصرع دوم چی میگید؟ دوستان اگر واقعا معنی بیت آخر رو فهمیدید لطفآ با ما به اشتراک بذارید.
ش-پناهی
2016-03-16T07:15:22
این شعر روح انگیز و ملکوتی مرا به یاد صحنه قتل امیرکبیر می اندازد، به خصوص آن صحنه که رگ دست امیر را می زنند و این بخش از شعر پخش می شود "بمیرید، بمیرید، در این عشق بمیرید، در این عشق چو مردید، همه روح پذیرید" به یاد امیر کبیر، این بزرگمرد بی نظیر، این شعر را گوش می دادم و اشک هایم جاری بود. درود به روان پاک امیر و خوشا به سعادتش که با این عشق و در این عشق مرد، با شرافت زیست و با عزت و شرافت به شهادت رسید. روح امیرکبیر و مولانا، این مردان پاک خدا، غریق رحمت الهی باد.
کریم
2016-04-11T10:39:21
با صدای شاملو که گوش بدی این شعر را، گویی خود سخنان از زبان او جاری شده ...
میترا
2016-04-25T10:58:56
درجواب به دوستی که می گوید همه از مردن می نویسند اما نمی گویند چگونه شاید بد نباشد خاطرنشان کنم - مولانا خود درتمام اشعارمثنوی چگونگی و روش مردن را شرح می دهد. مثلا درجایی می گویدمعنی طوطی ز مردن بد نیاز در نیاز و فقر خود را مرده ساز یا صبر کردن بر درد های روحی و روانی ناشی از تحقیر شدن منیت و هویت مان و دفاع نکردن از خوددرحقیقت هر عدو داروی توست کیمیای نافع و دلجوی توست صبر بر نااهل اهلان را جلی استصبر صافی می کند هرجا دلی استشکل دیگر و مهمی از مردن گذشتن از تعلقات است یعنی هرچه که به آن علاقه داریم از زن و فرزند و مال و شغل و ابرو گرفته تا هوش و زیرکی و ارزش هایی که باعث تشخص و هویت -من - می شوندلیک مقصود ازل تسلیم توست ای مسلمان بایدت تسلیم جست یا در ابیات بی شماری درباره نیستی و عدم می فرماید که چون حق گول جستست است و عقل سلیم دلا زیرکی می کنی احمقی تنهابا تسلیم و رها کردن تدبیرهای عقلانی و هوش و حواس و علم و آگاهی ات می توانی بمیری - چون این اجزا که نام برده شده تشکیل دهنده منیت یا خود - درانسان هستند که باید کشته شود. این خودکشی یا نفس کشی یا مردن از نظر مولانا ست تا جایی که من فهمیده ام.
لیلا
2012-10-15T00:46:10
بنام خدااین شعر در خصوص مفهوم عرفانی "مردن پیش از مردن" است که یکی از مفاهیم مهم در اندیشه مولاناست. "مردن" اول اشاره به جدایی از همه تعلقات دنیوی و وابستگی های نفسانی و بشری است که به معنای ورود به مرحله اول سلوک یعنی تبتل است. اما "مردن" دوم، مرگ واقعی و ختم زندگی است. مولانا توصیه می کند: "از علایق دنیوی دست بردارید و به منبع عشق وصل شوید پیش از آنکه زمان مرگ شما فرا برسد. یعنی تا در این دنیا هستید به حق اتصال یابید وگرنه همه انسانها با مرگ به او باز می گردند که این به خودی خود ارزشی ندارد. عارف آن کسی است که پیش از مرگ به اصل خویش باز می گردد و به او متصل می شود. اگر "مرگ عرفانی" برای انسان فانی اتفاق بیفتد، از تاریکی رها شد و عین نور می شود. به عبارت دیگر، انسان فانی بواسطه عشق الهی از وضعیت هبوط، که آدم با ارتکاب به گناه برای کل بشر به وجود آورد، خلاصی یافته و به اوج و صعود دست می یابد. ضمنا" این شعر اصلا" اشاره ای به مرگ واقعی و آن دنیا و ... ندارد... کلماتی چون زندان و ابر و غیره همگی سمبل و نماد هستند و به چیزی غیر از خود اشاره دارند.
علی
2012-08-16T10:46:23
در مورد مصرع آخر:1- هم از زندگی است این که....2- به این صورت هم آمده: همه زندگی آنست که خاموش نمیرید
مهران
2012-05-02T10:43:19
منظور مردن جسم نیست بلکه رها شدن از قید و بندهای نفسانی ( مثل حرص و طمع و کینه و نفرت و ... ) و رسیدن به مقام واقعی انسانیت است. (هیچ کس نمیتونه در مورد بودن یا نبودن دنیای بعد با اطمینان حرف بزنه و هرچی که باشه حدس و گمان خواهد بود)
حمید
2012-03-27T23:40:04
این شعر رو استادمون میخوند..این شعر آدم رو به فکر فرو میبره... مطمئنا اون دنیا هر چی که باشه از این دنیا بهتره....
مسلم
2013-02-18T22:17:56
مسئله اینجاست که حرف زدن در مورد این مرگ اول خیلی آسونه. شاید این مرگ به تعبیری زدن تیر خلاصی به نفس است. نفسی که یک سر دارد و هزارها هزار سودا.تشویق مولانا به این "خود" کشی خیلی زیباست.
فاطمه
2010-10-30T02:17:19
این شعر حاشیه ندارههمش آیه است و امید به اینکه با رهایی از زندان فکر همه روح پذیریم
همین گمشده
2014-03-18T05:29:38
بسم الله الرحمن الرحیمبهترین حاشه رو جناب سرکار خانوم لیلا نوشتن. معلومه که به مفاهیم ماهوی آشنایی دارن. آفرین بر ایشون.مرگ مرگ جسمانی نیست. روایت فرمود: بمیرید قبل از آنکه بمیرید.پیغمبر(ص) فرمود: هرکس میخواهد مرده ای را ببیند که حرکت میکند, به علی بن ابیطالب -ع- بنگرد.این مرگ, مرگ انفسی است نه نفسانی.اگر اینها رو توضیح بدهیم, مثنوی هفتاد من کاغذ شود....التماس دعا.
ستاره
2014-03-18T22:12:13
استاد بزرگوارم . کرپ به فرانسه امروز و به فارسی دیروز معنی کالبد می دهد و بدن . توریدن هم معنی تعصب می دهد تورش یعنی bias . استاد باریک بینی شما آدم راسر هال می آورد هنگامیکه نبودید هیچ شوقی نبود .
سروش
2014-05-25T11:27:21
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شوو اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شوهم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کنوآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شورو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌هاوآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شوباید که جمله جان شوی تا لایق جانان شویگر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شوآن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شدهآن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شوچون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین مافانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شوتو لیله القبری برو تا لیله القدری شویچون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو....
سجاد
2013-06-04T09:39:22
منظور از این شعر این است که در خدا ذوب شوید منظور این است که عشق خدا انسان را به زوال جسمانی میکشاند ...بلا استسنا اکثر عرفا از نظر ظاهری نهیف بودن نه به خاطر ریاضت بلکه بخاطر عشق حق تعالی
امین کیخا
2013-06-04T09:50:11
این داستان زنده میریست
امین کیخا
2013-06-04T09:52:41
سجاد من مخالفم همه عارفان نزار نبوده اند شیخ ژنده پیل مردی بود ستنبه و ستبر ، از این کمترین بپذیر
امین کیخا
2013-06-04T11:14:45
و چنانچه از تاریخ اشکار است علی بن ابی طالب که سرور رازوران است شخصی تنومند بوده است و کوتاه چنانچه از او پرسیدند چرا کوتاهی گفت بدانکه نا اهلان پی کنم و گفتند چرا ستنبه هستی گفت علم عالم به من اندر است . فربهی و نزاری ویژگی کرپ و کالبد است و روان همنشین گریزان تن است
امین کیخا
2013-06-04T11:16:23
امیر فارسی است و از میر درست شده است و ال عربی گرفته است
امین کیخا
2013-06-04T11:27:19
Admiral یعنی دریادار از عربی و در نهایت از فارسی است و ان از لغت امیر البحر گرفته شده است و بخاطر دریانوردی نیک إعراب لغت عربی گرفته است برای اینکه حقیقت پایمال نشود و نتورد باید گفت عثمانی هم تا قبل از امدن کشتی های فلزی یکه تاز مدیترانه بوده است ، اما نخستین نبرد دریایی ارزنده و نامور نبرد دریادار زن ایرانی بود که اسوباران را در دوره هخامنشیان تا یونان برد و البته استادان تاریخ غربی از کیباندن ( تحریف) حقیقت فرو نگذاشتند و نظر منفی به شرق را از همان دوره تا به حال داشته اند و ان نبرد را به بهرمندی و پیروزی یونیان باز گفت می کنند به قول ادوارد سعید چگونه مارکوپلو سوزاندن بیوه های هندی را دید اما دیوار چین را که از ماه دیده می شود ندیده است و در کتابش نامی از ان نبرده است بهر سو پیروان حقیقت باید تورش و تعصب نداشته باشند
امین کیخا
2013-06-04T11:32:21
نوفیدن به فارسی به معنی غوغای انسانها و جانوران است نفیر عربی به نظر میرسد از این لغت باشد
امین کیخا
2013-06-04T11:35:53
نفیر به معنی بوق هم هست یعنی آلت فریاد زدن و بانگ براوردن و به نفیر نیپور هم می گویند اما نفیر عربی به معنی گریزان است و با منفور همریشه است
امین کیخا
2013-10-14T22:45:14
حفره یا سوراخ به فارسی یک لغت شگفت دارد که در فرهنگ نامه جلالی دیده ام و ان خوله است خوله معنی سوراخ می دهد و به لری ما به مشک پاره حوله می گوییم حالا همین لغت با hole انگلیسی همستاک است پس خالی هم مشکوک به فارسی بودن است . به لری به خالی حالی می گوییم .
ع. گنج
2020-01-21T23:24:51
همه شاه و شهیدید صحیح است.
vafa
2020-01-01T06:55:50
I believe Bemirid Bemirid meansDar Darya-e Eshgh , Dar Bahre Eshgh Gargh Shavid
محمد
2020-02-01T07:14:32
بمیرید بمیرید . همه معانی دوستان درست و بدون نقص است ولی هیچ گاه جناب مولانا مانند دیگران متنی در شعر برای توضیح در معنا نمی آورند و معنی خود شعر است و در سلوک عارف باید بمیرد یعنی روح از بدنش جدا بشه و روح هست که به وصال معشوق میرسه و دقیقا توضیح داده که از نفس ببرید شما همچو اسرید و هنگام مردن هست که روح از جسم جدا میشه یعنی عدم وجود رو ترک میکنه و به وجود میرسه . جناب مولانا فقط برای سالکان شعر رو گفته و سالک از بمیرید فقط خود موردن رو برداشت میکنه و میمیره . همون مردمی که در انتهای راه زندگی در انتظار همه هست و به قول جناب حلاج سخنی دارم که فقط بعد از مردن میتوانم بگویم . در تصوف تمامی صوفیان اشاره مستقیم به مردن دارن و صوفیان هستند که توی لحظه میمیرن . البته وقتی کسی میمیره یه جمله معروف هست که میگن به دیدار حق شتافت و این دقیقا معنای شعر هست و شعری دیگر هست که میگه از جمادی مردم و نامی شدم وز نما مردم به حیوان برزدم .مردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم . این نشون میده که در مردن معنی دیگه ای جز مردن نیست
میثم رضوانی
2020-05-09T18:42:05
استاد عزیز و کرانمایه جناب افتخاری این غزل را به زیبایی تمام در موسیقی متن سریال امیرکبیر اجرا کردند. نفسشون گرم. پیشنهاد میکنم بشنوید.
علی حسنی
2020-05-12T11:11:54
انسان دو تا شخصیت یا هویت دارد، هویت اصلی و هویت مجازی، همه انسانها در این طیف هویت مجازی تا هویت اصلی در حرکتند، هویت مجازی همان است که شخص با واکنش و فرض تصمیم می گیرد و فکر می کند، به دنبال ارضا هر چه بیشتر احساسات و غرایز است و مشکلاتش را با توهمات حل می کند، هویت اصلی حالتی است که شخص، هویت مجازی خودش را خاموش کرده یا باصطلاح مولانا کشته، و با عقل و فراتر از عقل تصمیم می گیرد و زندگی می کند، بعبارت دیگر، دیروز، امروز، فردا، گفتگوی سر، و واکنش و و فرض به او دستور نمی دهند، و او دستورات آنها را اجرا نمی کند، او امیر و رئیس و شاه خودش یا امیر و شاه، فرض، گفتگوی سر،، دیروز،امروز،فردا، واکنش است،، و به هویت جدید یا همان هویت اصلی زنده شده است، یا به نوعی بیداری در او اتفاق افتاده است، مولانا مردن حالت هویت مجازی و زنده شدن به حالت هویت اصلی را توضیح داده است
محمود کلاهی
2020-04-09T06:56:35
با احترام به نظرات دوستان، بنده هم یک مطلبی را عرض می کنم:در همان معنا روایتی از پیامبر هم هست: مُوتُوا قَبلَ اَن تَموتوا.مرگ در اینجا به معنی مصطلح یا مجازی شاید نباشد. ببینید که یقین من به مرگ خودم، از روی روی قیاس است، یعنی من به خودم می گویم که میلیاردها انسان و حیوان قبل از من مرده اند پس من هم خواهم مرد. این یک قیاس است.پس یقین من به مرگ مثلاً (6/999/999/999) از میان (هفت میلیارد) است و هنوز (یک درجه از آن هفت میلیارد درجه اش) را ندارم و این یک درجه مرا هوایی می کند و فکر و کارم حال به حال می شود و افکارم را تغییر می دهد و یقین کامل آن موقعی است که خودم هم بمیرم و همه شک ها و افکار از من کنار رود و عین الیقین شوم.در این شعر و در آن روایت به گمان بنده، نظر همین است که قبل از این که به مرگ اجباری بمیرید آن یقین کامل را به دست بیاورید، علی (ع) در این مورد فرمود:اگر پرده ها کنار برود هیچ چیزی به یقین من اضافه نخواهد شد.
شقایق عسگری
2019-05-18T20:02:24
تاکنون 137 حاشیه نوشته شده که هرکسی نظرشو گفته اما منظور حضرت مولانا خیلی ساده است همون معنی که بار اول به ذهنمون میرسه.
مهدی
2019-05-30T00:25:57
با سلام خدمت استادان خودمفکر میکنم منظور حضرت مولانا خروج روح از جشم پیش از مرگ نهاییستعرفای زیادی به این مرحله رسیدند که سفر روحانی به عالمهای مختلف و حتی در بعد زمان به گذشته و یا آینده داشته اندحتی در مکتبهای مختلف برای سفر به جهانهای اسرار راه و روشی رو بیان کردند که با گفتار عرفای ما یکیستجناب مولانا آنجا که میفرمایند از این مرگ نترسید از این خاک برآیید منظور خروج روح از جسمه البته به اعتقاد بندهیا میفرمایند از این نفس ببرید که این نفس چون بند است و شما همچو اسیریدشما منظور روحست که فنا ناپذیره و جسم متعلق به روحه و روح را به بند کشیده در واقع ماوالبته جسم را واقعی میدونیم و تو صحبتها میگیم روح من! یعنی من جسمه ماست و روح رو متعلق به جسم میدونیم که البته اشتباست چون جسم تعلق به روح داره در هر دوره از زندگیبه پیش شه زیبا منظور انسان کاملیست که به شما اجازه خروج رو میده و خود او راهنمای شماست در جهانهای مختلف و خود اوست که به شما آموزشها رو میدهخموشید یعنی اسرار رو که فهمیدی مال توست و هیچ مگوی اینها آموزشهای تو بوده و دونستنش برای دیگران سودی نداره جز اینکه تو را دیوانه خطاب کنند دهانت را بدوز و گوش کن و هیچ مگویمیگویند حضرت حافظ در یک شب قرآن رو حفظ کردند اما چگونه؟؟یا داستان پیر مرد و عطار و ...
علی
2019-03-09T20:39:23
این شعر منظور کشتن نفس است. انسان باید نفس خود را بکشد تا تازه زنده و رها شود و از اسارت درآید
اِوِر
2019-10-10T00:43:22
وقتی خواهش ها و خواستن ها ازما جدا شدو فقط نظاره گره بازی نفس شدیماونوقت نفس در جایه خودش قرار میگیره ومفید واقع میشهدر حال حاضر نفس بر ما مسلطه وفرمان میده وچون اسیرم واکنش بی اختیار داریمنفس زیر مجموعه ماست نه تمامیت وجودی ماحتی خواستن وخواهش عارف شدن،صعود،بهشت و و وبازیهایه بی پایان نفسه
اِوِر
2019-10-10T00:51:45
تو خود حجاب خودی از میان برخیزاون فضایی که همه بدنبالشیم وهزاران راه وهدف پیش میگیریم وکشف نمیشهدر درون ماست و نفس یا ایگو حجاب بر روی اونهاون فضا یا حقیقت یا لقاالله ویا هرنام دیگه ایینه در جایی دیگریست نه در دنیای دیگری ونه در بهشت ونه در هدفی ونه در چیزی ونه در کس دیگری بلکه همین الان در همین جا در درون ماستدر پس وپشت محتویات ذهنی تفاسیر،تعابیر،تصاویر ذهنی در نزد ماست
مسعود
2019-07-18T15:10:33
«خموشی» (Quietness, 1996)ساختهٔ بن جانستون، آهنگساز معاصر آمریکاییبا اجرای کوارتت زهی کپلر و آواز خود بن جانستونپیوند به وبگاه بیرونیInside this new love, die.Your way begins on the other side.Become the sky.Take an axe to the prison wall.Escape.Walk out like someone suddenly born into color.Do it now.You’re covered with thick cloud.Slide out the side.Die, and be quiet.Quietness is the surest sign that you"ve died.Your former life was a frantic running from silence.The speechless full moon comes out now.
نسرین
2019-08-26T13:05:43
این شعر مبارزه با نفس یا کشتن نفس را قبل از مرگ طبیعی، به مثابه آزادی و آرامش روح و پیوستن به کلی بی پایان و بی مرگ برای من تداعی می کند. در این حال دنیا فارغ از همه چالش های زندگی ، سراسر خیر و زیبایی است
S ali A
2021-01-14T11:50:17
منظور از مردن مردن عرفانی هستمیگه از قید و بند و تعلقات دنیوی رها شیدمولانا اول عارف بوده و به پیشنهاد شمس شاعر شد
امیررضا کفاشی
2021-01-03T15:40:50
سلام دوستان عزیزببینید محتای این غزل بیان ترجیح مرگ اختیاری بر اضطراری هست. و این مرگ اختیاری به معنای انعدام وجود مادی نیست بلکه به این مفهوم هست که هرجه در هستی اتفاق میفته فاعل و موثرش رو حضرت حق بدونیم.به این میگن فنای فی الله.در مورد بیت آخر هم خموشید بصورت فعل امر باید خوانده بشه تا این معنی که «موتوا قبل ان تموتو» القاء بشه مولانا میفرماید قبل از اینکه به مرگ اجباری بمیرید ،تسلیم اراده و مشیت حق باشید و هرچیزی و هر فعلی رو از خدا بدونید و تسلیم او باشید و گرنه به هنگام مرگ جسم،خواه نا خواه تسلیم خواهیم شد و در مصرع دوم میگه که این انانیت و منیت هست که مانع از تسلیم در برابر اراده حق میشه و موجب نفور و گریز ما از فنای درحق که همون تسلیم اراده وفعل خدا بودن هست میشه
مهدیه فرضی
2021-01-04T22:05:26
سلام و ادبمنظور جناب مولانا، همان منظور جناب شیخ اشراق به نام "موت اختیاری" است.همان که در قرآن با کلید واژه‌ی "هجرت" بیان شده و درمان تمام دردهای شخصیتی، ژنتیکی، اخلاقی، تربیتی، فردی، اجتماعی، روانی و انواع افسردگی و... است.خلاصه عرض کنم که موت اختیاری با عزم به هجرت آغاز می‌شود... .
علی
2021-03-30T19:10:42
چقدر ایم شعر قشنگه....بمیرید قیل از اینکه شما را بمیرانندموت اختیاری رو بیان میکنه، که انسان قبل از اینکه با مرگ طبی مجبور به ترک و دلبریدن از تعلقات دون و مادی بشه، با اختیار خودش قطع تعلق بکنه که به قول یکی از بزرگان، اگر لذت ترک لذت بدانی، دگر این را لذت نخوانی...خوشا به حال این بزرگان و بد به حال من که یکپارچه تعلق به دنیا هستم
امیرحسین ارجمندی
2021-03-25T06:56:27
باسپاس از تعبیر وتفسیر همه صاحب نظران خصوصا جناب اقای امین کیخواه که باتفسیر فنی خودشون بنده رو به تأسل از حدیث «هرکس کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است» ایشان هر روز من رو بنده خودشون کرده انددست مریزاد
رض
2021-04-24T05:17:46
نیاز نیس با تحلیل های عارفانه و غلطتون بخواید منظور مولانا جان ذو چیز دیگه جلوه بدیدمنظور ایشان کشتن و قتل نفس بدست خود انسان استتا از این نفس کثیف رها بشهمنم تا دوساعت دیگه همینکار رو میکنمامیدوارم در این قمار که اسمش رو زندگی گذاشتید موفق بشید..
بهروز
2021-02-27T03:30:07
در جریان دیدن آن دنیا وسایر داستانهایی چنین همین بس که ما چقدر علاقه به دیدن داریم چقدرم ما چیزایی که دیدیدم باور کردیم و معتقد شدیم پس ندیدنی نیست که باشه مثلا هوا احساس بزرگترین دیدن است شعر زبان احساس است وشعرایی چنین با این نام نیک گواهانی پاک دیگر از دامان خداوند چه میخواهیم دوستان حالا این چیزها را ندیدیم عیب نیست عیب آنست که پاکانی که دیدند را بتازیم بمیرم برای این استاد اما آنان ان چه بر دوش داشتندو به کمندشان میکشیدند به درستی ادا کردند روحشان شاد
مسافر
2021-03-04T05:44:10
من هم با نظر اقا مهران موافق هستمکه اقا مولوی منظورشان مبارزه با نغسیات بوده تا هر شخصی بتوانند با رها شدن از قبد بنده ها و نقسیات به درجه کمال انسانیت برسد
مهدی قربانی زیناب
2020-08-01T15:42:41
این شعر بیان گر خروج روح از بدن و ترک دنیای مادی و سه بعدی است و تشویق انسان به رهایی از درون چاهی که خوش برای خودش کنده است دارد مولانا میگویید کسی میتواند با خدا ملاقات کند و بند واقعی او باشد که از نفس زمینی ببرد و خود را رهایی دهد
گلناز
2020-05-27T18:57:22
این شعر با الهام از حدیث موتوا قبل عن تموتوا از پیغمبر اکرم است.بمیرید پیش از آنکه (جسم تان) بمیرد.و این فراتر از زندگی اخروی ستوقتی مرگ برای مان آسان شد ، سکرات یا سختی های مرگ آسان خواهد شد . همان سختی ها که شامل وابستگی ها و ترک انواع تعلقات است. مراجعه به صحیفه فاطمیه بخش ادعیه ، دعای نماز ظهر خیلی شفاف تر این مرگ را ترسیم و تسهیل می کند.
نادر
2020-06-17T21:24:31
با توجه به نکاتی که قید کردید لفظ "برو بمیر " نوعی امر به معروف است و اصلا از گوینده نباید دلخور بشیم >¤<
دکتر محمد ادیب نیا
2020-06-26T19:16:51
دوستی از دوستان نازنین تاریخ ما فرمودند:چرا من باید از تمنیات درونی ام صرفنظر کنم، در جهانی که بیشتر زیبایی های من هرگز فهم نمی شوند اگر یگانه ای نیز نباشد که آنها را بفهمد و منظور کند، اصلا چرا باید زیبا باشم؟ چرا صبر پیشه کنم؟ در برابر چه تسلیم باشم؟ در برابر جاهلان؟چه دور است از من و بزرگی من…آخر به من یک مدل یونیورسال نشان دهید که من از روی او و به خاطر اوخود را بمیرانم!پس باید گفت که عقل و دل حکم می کند که یگانه ای هست و نمی تواند نباشد و لذا باید خاطر نشان کرد که اولیای الهی در مسیر سیروسلوک و تخلق به اخلاق الهی لزوما به انسان کامل مکمل رجوع می کنند و همواره از وجود مقدس ایشان که به فرمایش شما یک مدل یونیورسال به تمام عیار است مدد و قوت و هدایت و ارشاد می گیرند و در نهایت به حول و قوه الهی واصل کوی حق شده و به دیدار سیمرغ ازلی و ابدی نایل می گردند. و این انسان کامل و مکمل الهی که از همه جهات زیباست، بطوری که هرکس که روی او می بیند از شدت اشتیاق جانش را تسلیم او می کند. کلمات و اصطلاحات پیر، پیر مغان، پیر طریقت، خضر راه، اهل هنر، شاه خوبان، پادشه کامکار، یوسف ثانی، روی گل، شاهد بازاری، پرده نشین، شاهد قدسی، مرغ بهشتی و مانند آنها در دیوان غزلیات حافظ اهل راز فراوان به چشم می خورد. بنابراین این مدل از انسان الهی است که وجه الله است و انسان می تواند همه چیز خود را تقدیم او کند. در دعای توسل این حقیقت به روشنی و زیبایی بیان شده است؛ «... یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله ...» والحمد لله رب العالمین علی کل حال.
فرهاد
2020-10-21T10:50:28
بیت دوم به وضوح نشان از مردن نفسانی و جانی باهم است، بنابراین تنها بحث از نفس نیست. و دنیای آخرت هم عقلی و هم نقلی است که برای مولانا اگر اولی قطعی نباشد دومی قطعی است پس حدس نیست. شاید برای برخی حدس باشد اما برای اهل دین قطعی و برای اهل عقل در کمترین حالت اگر لازم نباشد ممکن است.
آرش
2020-08-14T10:59:23
پیوند به وبگاه بیرونی
خانه عشاق
2020-09-18T13:51:40
درود بر عاشقان شعر پارسیبمیرید بمیرید و ازین مرگ نترسید کزین خاک برآیید سماوات پذیرید همخوانی داره با این شعر حضرت که میگه مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک‌چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
اکبر
2020-09-27T00:49:00
البته که در جایگاه تفسیر این شعر نیستم فقط خواستم بگم که ای کاش میتونستم با خانم((لیلا))بیشتر اشنا بشم و ازشون کمک بگیرم ممنون از همه شما
سعید
2017-09-22T15:09:09
سلام. حاج محمود کریمی شب اول محرم 96 این شعر را به صورت مداحی خواندند حتما گوش بدید
حمید
2017-09-20T22:36:43
در مصراع اول "بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید" را "در این" اشتباه نوشتید. باید بنویسید "درین".
رضا
2017-07-18T17:59:07
این شعر اشاره دارد به تجربه ی خروج از بدن یا سقر روحیاهو
arshia
2017-07-31T18:26:08
با سلامدوستان نکته ای که من در بین حاشیه ها ندیدم مربوط به بیت آخر این است که :تخلص مولانا را خاموش یا خموش دانسته اند .ولی با این وجود من هنوز در درک بیت آخر مشکل دارم
مهدی
2017-08-02T10:04:11
سلامدر مورد بیت آخر نظری دارم که دوست دارم دوستان نقد و اصلاح و تکمیلش کنند و آن این است که.خاموش شوید خاموش شوید که خاموشی همدم بیواسطه ی مرگ است و حیات روحی به دنبال مرگ جسمانی (سکوت: که صداها ناشی از اجسام و کالبد ها هستند و بدون جسم، صدا نه ایجاد می شود و نه انتقال می یابد). به دلیل دچار شدن به بیماری زندگی حیوانی است که از خاموشی، نفیر و متنفرید.استدعا دارم از نظراتتون دریغ نفرمایید.
احمدرضا
2017-12-02T08:58:15
به چند نکته در این شعر توجه کنیم:شعر مملو از کلمات مردن و شکست و نابودی است اما هیچکس اون رو شعر مرده حساب نمی کنه. و یعنی هر امر نیست و ناقص اگر به خدا وصل بشه باطنش کمال و وصاله.- ابتای همه ابیات با مردن شروع می شه و آخر همه بیشتر ابیات با شاه و بدر منیر و مفاعم متعالی. و این یعنی آغاز حرکت به سمت خدا با مردن است و غایت کمال است.- فقط نکته ای که متوجه نمی شوم و دوستان یاری کنند اینکه در بیت پنجم چه طور ممکنه مخلوق خودش شاه بشه. اون وقت فرق اون شاه(خدا) و این شاه(کسی که به وصال رسیده) چیهممنون
امیر
2018-01-13T16:18:05
درواقع چندین معنی ومفهوم را هرفرد مییتواند درنظربگیرد،اما همه این معنی ومفهوم ها اشاره به نهایت روابط عرفانی ورهایی در عالم معنی دارد ونشان دهنده این است که تمام روابط بی ارزش درمورد این اصل زندگی ناچیزند وعشق اصالت زندگیست.
امین د
2017-11-07T22:15:30
توی هر دوره‌ای از تاریخ درهایی برای شناخت یا معرفت یا اپیستمه ایجاد شده این شناخت با شناخت علمی فرق دارد و شناختی در مورد سوژه بودن خود ماست. شاید زمانی با خوار کردن تن با فشار آوردن بر بدن یا انکار بدن ما می‌تونستیم با شناخت در مورد خودمان دست پیدا کنیم، ولی برای انسان قرن بیست و یکمی روش دیگری وجود دارد روانکاوی شدن، در جریان روانکاوی از شما خواسته نمیشه چیزی را کنار بگذارید در روانکاوی تنها یک قانون وجود دارد تداعی آزاد یعنی گفتن هرچه به ذهنتان می‌آید بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر ممکن است غیر اخلاقی خنده دار یا بی‌اهمیت و ... باشد. روانکاوی زیر نظر یک روانکاو که روانکاوی خود او به پایان رسیده باشد، که شیاد و نااهل هم در این راه کم نیست.
حمید بیمقدار
2017-11-13T08:43:45
دوستان با سلام و وقت بخیربا کمی دقت در نظرات دوستان و اشفتگی این همه تحلیل و إظهار نظرمتضاد در میابیم که حضرت مولانا چه بجا و با دقت به انتخاب ابیاتابتدایی مثنوی معنوی خود میپردازد انجایی که میگوید:هر کسی از ظن خود شد یار من وَز درون من نجست اسرار منو یا جایی که حضرت حافظ میفرماید:جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدنددوستان داستان ما مثل داستان چند تا بچه دبستانی است که از زبان معلمین خود در خانه یا مدرسه چند کلامی راجع به فیزیک کوانتم شنیده اندو حالا دور هم جمع شده اند و میخواهند راجع به شنیده های خود إظهار نظر کنند.عزیزان ، عالم روحانی یک هشیاری پاکیزه الهی است . تا حالا کسی در این عالم خاکی از فرامین و یا نظرات کسی که در خواب است ویا کاملامست است پیروی کرده است ؟ حکم ما حکم انسانهایی است که در خوابند و راجع به انسانهای بیدار إظهار نظر میکنند. بیایید ابتدا از خواب بیدار شویم و بعد دیگر احتیاج به بحث و گفتگو نخواهد بود. ممکن است که بفرمایید چگونه ؟ اینجا است که مطالب در این غزل زیبا به کمک ما میاید.با یاد گیری هنر مردن به شکل اختیاری.همانطور که بعضی از دوستان اشاره کرده اند، برای انسان دو نوع مرگمتصور است. مرگ اجباری و مرگ اختیاری.مرگ اجباری همان مرگی است که برای تمامی موجودات زنده که از سطحی از زندگی به سطح دیگری از زندگی منتقل میشوند، رقم خورده است. این مرگ را حتی أولیا و أنبیاء هم تجربه میکنند.مرگ اختیاری تنها مخصوص انسانهایی است که توانایی عبور از موانعیچون لشکر خواب ، لشکر غم ، لشکر خشم، لشکر شهوت ، لشکر حرص وطمع ، لشکر وابستگی و در نهایت لشکر منیت( Ego ) را پیدا میکنند.مرگ عبارت است از خروج نیروی روح از بدن . این نیرو از قسمتهای تحتانی بدن از تک تک سلولها و بافتهای بدن خارج میشود و به سمت بالامیرود. کسانی که تجربه دیدار یک شخص محتضر را داشته اند میدانند که روح به مرور از انگشتان پا خارج میشود و به سمت بالای بدن حرکت میکندو در نهایت از دریچه چشم درون ( روزن دل، در دل، چشم دل ) که بین دو ابرو از درون واقع شده است، خارج میشود . اگر شخصی در هنگام خروجروح چشمش باز باشد بعد از خروج روح اگر کسی چشم او را با دست نبندد ، این چشم باز میماند و پس از مدتی که عضلات پلک خشک شد، دیگر با دست هم بسته نمیشود.حالا ممکن است بفرمایید که چگونه باید مردن را تجربه کنیم!!!جواب شما در دست أنبیاء و أولیا است. انان هر یک در زمان خود با آرائه یک روش عملی به مریدان خود اموختند که چگونه مرگ اختیاری را تجربهکنند.این روشها را اصطلاحا در عالم روحانی مراقبه یا مدیتیشن مینامند.مراقبه پیامبر گرامی اسلام نماز بوده است ، برای همین است که نماز راستون دین مینامد. در زمان شمس و مولانا مراقبه رقص سماع بوده استحضرت حافظ هم به سماع اشاره میکند انجایی که میگوید:چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوشکه دست افشان غزل خوانیم و پا کوبان سر اندازیماساتید زنده امروز هم روشهای دیگری به مریدانشان عرضه کرده اند کهدر مرحله عملی شباهت زیادی با تکنیکهای قبل دارد با کارایی بیشتردر این مورد مطلب زیاد است و وقت ضیق. عزیزانی که دوست دارند در در رابطه با این غزل بیشتر بشنوند ، میتوانند به کانال مخصوصی که بر روی تلگرام موجود است با نام:( گوش به فرمان بزرگان جهان هستی )مراجعه کنند تا با شرح و تفصیل بیشتری راجع به مباحث روحانی که در این غزل مطرح شده است بدانند. لینک این کانال : پیوند به وبگاه بیرونی با تشکر به امید روشنایی دل و دیده
سید سجاد
2017-03-07T00:49:15
شعر بسیار عالی و حرف مولا امیرالمؤمنین رو میزنه که فرمود موتوا قبل أن تموتوا بمیرید قبل از اینکه بمیرید کاش در کنار همه معارفی که یاد میگیریم منابع و ماخذی که اشعار دارند رو هم پیدا کنیم
امیررضا
2017-03-06T21:00:16
از این شعر زیبا معلوم میشه که انسان تو این دنیا روح نداره بلکه تو این دنیا نفس داریم و بعد از اینکه مردیم روح پذیر میشیمدقیقا مثل آیه های قرآنه
نرگس
2017-03-15T16:06:51
طبق گفته های دوستان از این شعر نکته های گزیده ایی دستگیرم شد لطف کنید این بیت هم به صورت ساده توضیحی راجبش بدهید. سپاسگزارم (بمیرید بمیرید به پیش شه زیبابر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید )
صوفی
2017-03-17T15:12:47
این شعر اشار مستقیم به تسلیم شخص به انسان کامل زمان خودش هست.ومنظور از بمیرید یعنی ازحجاب جسمانی دربیاییم و روح خود را تسلیم وی کنیم.مرگ اختیاری که عرفا وبزرگان ازش یاد میکنن.همین موت ومردنست
نادر..
2017-02-26T22:21:19
دوست عزیزمبه راستی گفتارتان دلنشین است...ای غارت عشق تو جهانهابر باد غم تو خان و مانها...نظارگیان روی خوبتچون در نگرند از کرانها...در روی تو روی خویش بینندزینجاست تفاوت نشانها ..
رضا
2017-02-26T23:49:52
مولوی توی این شعر گویی که خدای واژه هاست، واژه ها هرطور که اون بخواد تغییر شکل می دن و جایی که اون بخواد می شینن، اینو رو می دونم که توی هر متن دیگه ای اگر اینقدر عبارت ((بمیرید بمیرید)) می دیدم قطعا احساس مردگی و پژمردگی می کردم ولی انگار مولوی استادانه در پشت این عبارت ((زنده شوید زنده شوید)) رو زمزمه میکنه و این هنر مولویه که واژه ها در مقابلش رنگ می بازن و به رنگی در میان که اون اراده می کنه.
دانیال قربانی
2017-02-27T00:11:27
سلامحضرت میفرماید که بمیرید بمیرید و این به مرگ پیش از مرگ اشاره دارد یعنی پیش از مرگ از دلبستگی های دنیوی دست برکشید و به اصلی ترین چیز بنگرید که منظور معشوق آسمانی یعنی پروردگار استامید است که نظر بنده مفید واقع شودیاعلی
فرهاد
2017-02-27T01:53:53
مولانای جان با این اشعار چیزه نگفته ای باقی نگذاشتهمحسن چاووشی عزیز با خوندنش به این زیبایی افزودهسپاسگزارم
هادی
2017-02-27T10:09:50
مولانا چیزی رو ازقلم ننداخته -دم محسن چاووشی هم گرم که به این زیبایی اشعاررواجرامیکنه
حسین
2017-02-28T01:08:43
جاااانم چاوشی ♥♥♥
ALIM
2017-02-28T02:57:21
خموشید ! خموشید ! خموشی دم مرگ است هم از زندگی است که زِ خاموش نفیرید ... دکلمه استاد شاملو ...
شهاب
2017-02-28T10:39:18
و دوباره محسن کولاک کردممنون محسن جان که این چنین مضامین عرفانی رو با موسیقی پاپ تلفیق میکنی تا نسل امروز هم کمی با سیر و سلوک عرفا آشنا بشنخدا حفظت کنه محسن جان، تو بهترینی
زئوس
2017-02-27T11:37:27
بمیرید یا میشه گف بگذرید بگذرید مولانا خدای شعر جهان ...
میلاد مهری
2017-02-27T15:41:33
با سلام من تو کتاب درسی ادبیات فارسی در بخش ادبیات عرفانی خوندم که اگر انسان از بند نفس و مادیات رهایی پیدا کنه میتونه عشق خدا نسبت به بنده هاشو درک کنه و در آرزوی پیوستن به خدا باشه و به نظرم منظور مولانا از مردن هم همین باشه(یعنی مردن انسان قبلی و تولد انسان جدیدی که خدا رو خوب شناخته) اگه اشتباه نکنم تو این غزل همانند سایر غزلها مولانا مخاطبینش رو به افکار عرفانی دعوت میکنه
Mohamadbagherchavoshi
2017-02-27T17:02:28
لطفا فهرست اهنگ هاتونو بروز رسانی کنید محسن چاوشی این شعر رو با عنوان زندان برای تیتراژ خندوانه خونده که دیشب 8 اسفند پخش شد
روفیا
2017-02-25T16:12:28
درست است دوست جان، منصور حلاج آن نهنگ دریاکژ پنبه تن دانه جان کرد جداروزی که انالحق به زبان می آوردمنصور کجا بود خدا بود خداو به تعبیر شیخ شبستر :جهان انسان شد وانسان جهانیاز این پاکیزه تر نبود بیانیراستی گویی غواصی در اقیانوس درون دستمان را خالی نمی گذارد :و فی انفسکم افلا تبصرون؟!آیا از تبدیل های درون و روح خود چیزی در نمی یابید؟ آیا با اینکه می بینید ثروتمندترین ثروتمندان و قدرتمند ترین قدرتمندان ضرورتا شاد و خرسند نیستند باز هم چهار نعل به سوی مال اندوزی و اقتدار می دوید؟آیا درد کشیدگان دلارام را می بینید باز هم از درد می گریزید؟ آیا به چیزی که مشمول قانون کون و فساد است دل می بندید؟ آیا برای آنچه موقتا در اختیارتان گذاشته اند به خود می بالید و کسی که از موهبتی دو روزه بی بهره است را خوار می بینید؟ آیا به زیستن چون مردگان می آویزید و از مرگ زندگی بخش می گریزید؟!!! خدا کند مطلبی که می آورم تکراری نباشد! جان های مرده اندر گور تنچون رهند از تن رهند از صد محندر فضای عشق حق رقصان شوندهمچو قرص ماه بی نقصان شوند میخواستم بگویم این را جان میلتون نیز فهمیده بود، آنجا که می گفت ما گورهای متحرکی هستیم که از این نقطه به آن نقطه نقل مکان می کنیم، بدون آنکه راستی حرکت کرده باشیم.
علی
2017-02-25T16:17:38
ایول . محسن چاوشی میخواد این اهنگ رو بخونه عااااللللیه چه شود این اهنگ زندان
فاطمه
2017-03-03T09:57:08
درود خدا به حضرت مولانا و استاد چاوشی برای اجرای همچین ترانه ای ...آقای چاوشی به طرز محشری این شعر رو خوندن و اجرا کردن...زنده باشن
متصل
2017-03-03T12:07:42
[In reply to پِــژواک__(کانال شعریِ عماد مومنی پور)]بحث درموردِ محسن چاوشی زیاد است، خواننده ای که از شروعِ کارش در زمینه ی موسیقی همواره پیشرفت کرد و اوج گرفت تا جایی که امروز این صدای عجیب و نادر چنان خودنمایی میکند که گویی تصمیم دارد چیزی فراتر از یک موسیقیِ خاص را به نمایش بگذارد.اما بحث درمورد تازه ترین اثر چاوشی است که در تاریخِ 8 اسفند 95 بعد از مدت ها انتظار از سوی هواداران و کش و قوس های زیاد منتشر شد.بدون شک حالی که انسان از این نوع موسیقی ها و شعر ها دریافت می کند قابل بیان نیست، حتی منتقدین این آثار هم شاید نتوانند جوهره ی اصلی انتقادشان را به دیگران نشان دهند چرا که اینگونه آثار هنری در واقع به تعدادِ مخاطبان خود معنا و مفهوم می گیرند و گاه به کل از مقصود خالق آنها دور و پرت می شوند.خیلی زودتر برسیم به اصلِ مطلب!چیزی که در این اثرِ به خصوص جلوه نمایی می کند فراتر از تعاریف و انتقاد ها و برداشت های مخاطبان آن است البته برداشتِ درست از این اثر مستلزم ژرف اندیشی مخصوصی است و قطعا پذیرفته است.به نظر نگارنده ، "زندان" در واقع یک اثر موسیقاییِ صرف نیست که شنیده می شود یا نمی شود، بلکه یک نوع تفکر و جهان بینی عمیق و پر رمز و راز را در خود دارد و انتقال دهنده ی یک نوع مکتب ِخاص است.شعرِ آسمانیِ حضرت مولانا به حق اصلی ترین جزء این مجموعه ی باارزش است و البته صدا و طرزِ خوانشِ منحصر به فرد چاوشی که مطمئنا در عصر ما احدی نمی تواند شعری از حضرت مولانا (و کلا اشعار کلاسیک فارسی) را به این فرم بخواند، فرمی که علاوه بر حفظِ جنبه ی معنوی و روحانی شعر ، جنبه ی امروزی و جدید نیز به خود گرفته به طوری که نه از ذوق زدگی بلکه حاصلِ تفکر خالق اثر است ، مثلِ آوای گیتارالکتریک در اواسطِ این موسیقی که گواهِ همین مطلب است.کالبد شکافیِ آهنگِ زندان مجالِ بیشتری میطلبد و نیز تریبونِ دیگری، و بی شک آن تریبون اینجا نیست!می شود ثانیه به ثانیه ی این آهنگ را بررسی کرد و به شگفتی های حنجره ی یک "هنرمند" در قاموسِ محسن چاوشی پی برد.بخشِ آغازین آهنگ و استفاده از گروه کُر ایده ی بسیار نو و ایده آلیست که حاصلِ ارتباط با مفهوم کار است بدین معنی که فریاد ابتدایی گروه کُر درواقع گوش شنونده را آماده ی شنیدنِ اثری ویژه می کند که در واقع نوعی "اعلانِ عمومیست" با صیغه ی امر "بمیرید"! که با توجه به کاربردِ بیشتر این نوع آوا ها درمورد مفاهیمِ ماورایی و بعضا الهی بسیار به جا مورد استفاده قرار گرفته است.پس از گروهِ کُر نوبتِ آواهای طرب انگیزی است که در ادامه ی فضاسازی ابتدای موزیک نقشی اساسی ایفا می کند ، نغمه های گاها محلی که دوباره پیوندِ فضای کلاسیک و امروزیِ این اثر است.در بررسی محتوای کلامی این اثر در حقیقت تمام این شعر حاویِ یک مفهومِ اساسیست و آن چیزی نیست جز "رهایی" ، رهایی از هرآنچه در این کره ی خاکی چشمانمان را پر کرده و ما به اسیری گرفته اند به طوری که کور شدیم و بالای سرمان را نمی بینیم ، بالای سری که پُر است از آسمان ، یکرنگی ، عظمت و زلالی و افسوس که از دریای وجودی خویش جز بهره ی اندکی از این خاک تحفه ای برنداشتیم!"که این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید" ; و جالب است که محسن چاوشی گویا همین حقایق را می داند که هنگام خواندنِ مصرعِ فوق جمله ی "شما همچو اسیرید" را با لحنی کنایه آمیز و اندکی تمسخر ادا می کند و کسی چه می داند شاید با انبوهی از درد!یا در مصرع دوم از بیت اول این غزل (در این عشق چو مردید همه روح پذیرید) چاوشی عبارت "همه روح پذیرید" را با زیرکی و هوشِ مثال زدنی طوری بیان می کند که این عبارت دچارِ ایهام شده و دو معنا را به ذهن می رساند، یکی اینکه :"همه ی شما روح پذیرید" و دیگری:"همه ی روح را پذیرید"! که اتفاقا لحنِ چاوشی به معنی دوم بیشتر نزدیک است و این گونه اعمال او شگفت انگیز است!و قطعا رازِ رهایی نیز همانگونه که اینبار چاوشی با هر بیت و هر بمیریدی که می گوید آن را فریاد می زند ، جنگ با تمایلاتِ نفسانی و کشتنِ آن ها یا به بیانِ گیراتر سوزاندنِ پرده ی هوس و دوری گزینی از پلیدی های خویش است و خواهد بود ،از زمانِ جلال الدین مولوی تا چاوشی و تا بعد ....هرچند که دیگر نه مولانا تکرار خواهد شد نه چاوشی!پایانارادتمند
حسام درویش
2017-03-04T11:09:03
خوشحالم که این اشعار به فراموشی سپرده شده ی مرد افکن، به لطف اهتمام آقای چاوشی در انتخاب کلام به گوش جوانان ایران زمین می رسه و با نوایی متناسب و ماندگار در ذهن می مونه!
نادر..
2017-02-28T21:34:07
قاصدکهای نگاهت هر دم،چه نکو به ساز دل زخمه زنندقاصدان را بفرستزخمه هایی دیگرتنگ و تاریک تنم را بشکنزخمه زن از پس همبِرَهانم ز قفس ..**.. بروم تا دل آبادی عشق!پای آن بید که در دشت جنون زای شقایق غرق استخوش و آزاد چو زلفان رهایش، رقصانبه شمیمی، همگی هست شومنفسی تازه کنم، رسته ی سرمست شوم ..**قاصدان را بفرستلرزه هایی دیگرمرغ طوفان دل از موج خروشان محبت چه به وجد آمده است!زخمه زن که ساز دل کوک شدستزخمه زن از پس هم ..برَهانم، برهان زین منِ پست ..
رضا ذبیح منش
2017-03-02T11:49:38
و زین نفس ببریدکه این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید.دورد خدا بر مولانا و درود بر محسن چاووشیی برای اجرای این ترانه.تلنگری در وجود من بود
مجید
2017-03-02T03:18:27
میرید بمیرید، در این عشق بمیریددر این عشق چو مردید، همه روح پذیرید بمیرید بمیرید، وز این مرگ مترسیدکز این خاک بر آیید سماوات بگیرید بمیرید بمیرید، وز این نفس ببریدکه این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید یکی تیشه بگیرید پی حفره زندانچو زندان بشکستید همه شاه و امیرید بمیرید بمیرید، به پیش شه زیبابر شاه چو مردید، همه شاه و شهیرید بمیرید بمیرید، وز این ابر برآییدچو زاین ابر برآیید همه بدر منیرید خموشید خموشید ، خموشی دم مرگ استهم از زندگی است این که ز خاموش نفیرید خوب مردن در عشق برای عاشق لازمه و حتی باید آرزوی عاشق واقعی باشه و در این عشق چو مردید همه روح پذیرید یعنی که از بند جسم خارج بشید و در عالم روح سیر کنیداز این مرگ نترسید چون از این عالمخاکی که بلند بشید در آسمانها هستید و این طبیعتا لذت بخش تر خواهد بودبمیرید و از این نفس رها بشید نفس به معنی «خود جسمانی» که این نفس و این جسم مانند طنابی هست که روح ما رو اسیر و زندانی کرده. مثل همون بیت معروف منسوب به مولانا که میگه : «مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم»یه تیشه بردارید و دیوار این زندان یعنی همون نفس رو برای رها شدن خراب کنید چون اگر بتونید که این کار رو بکنید به درجه شاهی سروری خواهید رسیددر راه معشوق زیبا بمیرید که اگر این کار رو بکنید خودتون شاه شاهان خواهید بودبمیرید و از پشت این ابر که وجود شما رو پنهان کرده بیرون بیاید باز هم منظور بدن هست که اگر از پشت ابر بیرون بیاید همچون ماه درخشان خواهید بوددر اینجا خموشید با لحن خبری نیست که شما خموش هستید بلکه مانند بمیرید جمله دستوری است یعنی خاموش باشید به این معنی که داد نکنید و دنبال ظواهر جسمی نباشید. خموشی دم مرگ است یعنی اینطوری به این مرگ که توصیفش رو میکنه نزدیک میشوید. و در مصرع آخر میگه که این هم از گرفتاری در بند روزمرگی و زندگی خواکی هست که از خاموش بودن روگردان هستید.
مشرقی
2017-03-30T22:45:18
با سلامسروران، خوانش این شعر رو با صدایی داریوش اقبالی هم به گوش جان بسپارید، تفاوت در ادای دین به ساحت شعر هویداستدر پناه حق
بابک چندم
2017-04-07T09:50:38
خواجو جان،آورده:"من اگر مست و خرابم نه چون تو مست شرابم"..."پی رو" سرکار هم برای شیرفهم شدن خلایق توضیح داده:"تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون‎کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد‎به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی‎که سودها کنی ار این سفر توانی کرد‎جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی‎غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد"...یادت می آید؟ که اولی در جای دیگری آورده:"رسیدم به صحرایی که عشق از وی پدید آیدبیابد پاکی مطلق هرآنچه در وی پلید آید"...حالا ببین این بابا چند مرحله را طی کرده...برادر، همین کارها را کردی که به گرد سعدی نرسیدی و تازه شاگردت هم ازت جلو زد و دودت کرد دیگر... -:)
بابک چندم
2017-04-07T09:54:40
نه خیر، اینجا هم رفتیم در حصر...
محمد صادق
2017-04-06T14:00:31
خواجوی کرمانی عزیز دقیقا همینطوره ... حضرت مولانا هزاران بار مرده و زنده شده .... یعنی روح خود را از بدن خارج کرده و به ماورا رفته .... همه آنچه باید میدیده است رو دیده و برگشته ..
خواجوی کرمانی
2017-04-06T17:24:02
جناب آمم صادق اگر آنچه میفرمایید حقیقت داشته باشد ، ایشان پس از" ارداویراف " اولین کسی خواهند بود که به چنین سفری رفته است. موبد ارداویراف اما شربت " هوم " نوشیده راهی این وادی پر خطر شده بود. وی در بازگشت مشاهدات خویش را نوشته به یادگار نهاده است( منبع اصلی کمدی الهی دانته الیگیری ) از نوع ماده ای که حضرت مولانا مصرف میفرموده اند اطلاع داریذ؟؟؟. سپاگزارم
خواجوی کرمانی
2017-04-06T17:32:35
سپاسگزارم سهوالکلید برگ بود. یا چنانکه برخی می پسندند سهو ال کی بورد
علی
2017-03-22T11:12:26
به نظر من بهترین مفهومی که این شعر القا میکنه ازادی و رها شدنه . که اول هر شعر با تکرار کلمه بمیرید انسان رو آزاد و تو مصرع دوم پس از رهااایی رو تعریف میکنه و خود مولوی انسان رو رهااا و وصل میکنه به یک منبع که همون طور که بقیه دوستان گفتن میتونه منبع الهی . وقتی با این دید شعر خونده بشه ، مولوی رو میشه پشت صحنه شعر دید که خودش داره فکر رو کنترل میکنه و به قولی مولوی بازی گردان و مدیریت داره . من خیلی مطالعه خاصی نداشتم رو این شعر فقط نظر و احساسم رو گفتم .
محمدرضا
2017-03-22T20:35:39
باسلام خدمت دوستان این شعر کاملا مرتبط با متن (ابراهیم در کشاکش یک تصمیم )اثر دکتر شریعتی هست و منظور از مردن رهایی از قید بند های دنیوی و به قول متن هرانچه شمارا به ماندن به جای رفتن تشویقف میکند
فاطمه کسایی زاده
2017-03-20T08:29:33
بله مولانا اون دنیا رو ندیده اما خدا رو دیده!بمیرید بمیرید به پییش شه زیبا....به نظرم درکی که از خدا در مولانا هست در ذهن ما نمیگنجه... مثال رو کوچک در نظر میگیریم، چنانچه یک دفعه شما رو در اغوش یکی از محبوب ترین انسان های زمین یا مشاهیر رها کنند و او شما رو بشناسه و با اشتیاق بپذیره شما گم و کوچک نیستید... همنشین شاه و محبوبترین هستید!اصلا شما مشهور و محبوبید.. شما بخاطر استقبال او شاه و شهیدید... خدا یک ناپیدای تلخ خو نیست... شه زیباست!او مشتاق ماست، وصل به خدا به معنی تمام شدن تمام این دست و پا زدن هاستمن فکر میکنم مردن در این دنیا به معنای معنوی اون هدف نیستگمانم مضمون اینه که «از مرگ نترسید»، به تاکید بسیار!چون دیر یا زود این رفتن خواهد بود چه معنوی دل بکنیم یا نکنیماما امادگی برای رفتن و طالب رفتن بودن و تیشه بدست گرفتن و امید شکستن زندان بسیار از ترس از مرگ مجهول برازنده ترهانگار داره یاد میده ترس از مرگ رفتار ناشایستی است ،
خواجوی کرمانی
2017-03-20T06:39:12
واقع می فرمایید آمم صادق!ایشآن به آن دنیا رفته و برگشته اند؟؟ به آسمانهاتشریف برده و باز آمده اند؟؟ نمی دانم چگونه میشود از مرگ نترسید، زمانی که همه کوشش و تلاش میکنند تا نمیرند، تا بیشتر بزیندهیچ به این اندیشیده اید که زندگی ما همه جستجوی راهی برای گریز از مرگ است؟؟
محمد صادق
2017-03-19T15:43:16
در جواب دوست عزیزی که گفته هیچکس اون دنیا رو ندیده پس نمیتونه بطور قطع بگه , باید عرض کنم حضرت مولانا چون رفته اون دنیا و برگشته و اونطرف رو دیده دقیقا میتونه بگه منظور چیه ...منظور مولانا دقیقا مردن جسمی است چون زندگی بعد از مرگ تولدی دیگر است و از این زمین خاکی به سماوات میرویم .... در واقع این شعر آیاتی در مورد زندگی بعد از مرگ هست و اینکه نباید از مرگ ترسید ... باید با آغوش باز استقبال کرد ...
کوروش ایرانی اصل
2017-03-28T15:40:25
با سپاس از توضیحات بدون نقص سرکار خانم "لیلا"..درود جناب مولانا بر شما بانوی ایرانی اصل
محمدرضا
2017-03-24T18:45:51
منظور از مردن چه در این بیت چه در کلیه اشعار مولانا این است که انسان این هویتی هوایی که برای خودش از فکر ساخته و دنیایش را مثل زندان کرده رها کند! این من چیزی جز نفرت و حسد و کینه و بغض و تاریکی نیست که متاسفانه همه ما را از همان اوایل کودکی درگیرمان کردند و کل زندگیمان تلاش برای یک رقابت هوایی بین همدیگر است در حالی که اصل خود را فراموش کرده ایم!! حتما کتاب تفکر زاید و انسان در اسارت فکر را مطالعه کنید دوستان گرامی
محمد
2017-03-26T16:26:06
این شعر زیبا رو جناب داوود آزاد هم در یک قطعه موسیقی بسیار زیبا خوانده اند... در این عشق بمیرید...
شهرام بنازاده
2017-01-23T16:19:23
در مورئ بیت آخر:خموشید فعل امر است یعنی خاموش باشید. همچنانکه مولوی در بیتی از غزل دیگری میفرماید:خموشید خموشید که تا فاش نگردیدکه اغیار گرفتست چپ و راست خدایاخموشی ، سکوت ، تسلیم ، مرگ همگی یک معنا را دارند و آن بی من و مایی و فناست . تا جاییکه اولیا خدا لب به دعا نمیگشایند چرا که خواستی از درگاه حق ندارند و هر چه خدا خواسته تسلیم آنند. که در داستان طوطی و سوغاتی تاجر از هندوستان هم کلید رهایی را مرگ ذکر کرده است.معنی بیت آخر همان تاکید بر بمیرید است گه در کل غزل تکرار کرده و یادآوری کرده که از این زندگیست که ازین مرگ فراری هستید.یعنی "من" و خواسته های من سد راه تسلیم و نیستی در برابر پروردگار است
حسنعلی وحیدنیا
2017-02-12T23:03:55
با سلام و درود و سپاس به نظر بنده اگر به این نکته توجه شود که در دیدگاه استکمالی مولوی مرگ عبور از یک مرتبه و تولد در مرتبه بالاتر است در می یابیم که دیدگاه های دوستان نیز با هم قابل جمعند و نهایت این سیر کمالی فانی شدن عاشق است در معشوق موید باشید
مسعود
2017-02-23T13:49:42
برای ما زمینیان این شعر سروشی حسرت زاست .
سید علی هاشمی
2017-02-23T11:54:18
فکر کنم " چو زندان شکستید " بهتر باشه. بشکستید ریتم رو خراب نمیکنه؟
نادر..
2017-02-23T13:33:02
درود بر دوستان گرامیبه آن دوست جان که در پی نشان است:آنکه از هر چیز به تو نزدیک تر است.. و آن چیست جز تو ؟ بیرون از تو چیزی نیست دوست من!..
مهناز ، س
2017-02-23T13:33:03
گرامی هاشمی بخوان : بِشِکَستید{ بِ شِ کَ ستید} وزن درست استمانا باشی
مسعود
2017-02-23T13:39:17
مهرداد کاظمی در البوم بوی بهار هم این شعر را به زیبایی اجرا نموده است
امید
2017-06-23T13:02:10
ای کاش از این ترانه ها بیشتر خونده بشهخسته شدیم از ترانه های بی معنیاین ترانه بارها گوش کردم و خسته نشدم حیفه از اشعار و غزلیات زیبای مولانا استفاده نکنیم
محسن
2017-06-24T02:32:24
وقتی بنده (که البته هیچ سر رشته ای از ادبیات ندارم) برای بار اول بیت آخر رو خوندم، به نظرم اومد که مولانا در قسمتی که میگه "خموشی دم مرگست" بیشتر داره به خودش اشاره میکنه.یعنی میگه خاموش باشید و ببینید که یک انسان خموش (که اشاره به خود مولانا داره) در حال مردن هستخوشحال میشم نظرتون رو بدونمسپاس
راز
2017-07-02T11:17:47
و در کل اشاره به این دارد اگه قبل از مرگ از مرکب نفس پیاده شدید که شدید و چقدر خوب چون ان زمان شما با حضرت دوست در اتصال هستید وگرنه همه روزی از این مرکب پیاده میشیم و با ان یگانه عالم ارتباط می گیریم
راز
2017-07-02T11:13:10
حضرت مولانا نفس را به زندانی تشبیه کرده که باید شکسته شود ،هر کس خود باید بت درون خود رابشکند واز چاه ظلمت درون خود همچو یوسف بیرون بیاید،تا جان گیرد ونفس را همچو بندی میداند که مانع عروج جان میشود،و روح را سوار بر جسم میداند نه به تعبیر غلط امروزی ،و روح را با جسم همراه میداند و رمز را شکستن جسم و هوای نفسانی میداند .ودر بیت اخر اشاره به ان دارد ،در زندگی بمیرید همچون مرده ای که جسم را رها کرده ،دقیقا اونجا است که شما جان می گیرید ،واشاره به صور قیامت دارد که در ان نفیر دمیده میشود جان ها حاظر میشوند ،انچنان بمیر که قبل أر مرک حاظر باشی و متصل به ارتباط با حضرت دوست ،صوفیان و جان های اگاه در این جهان با حضرت حق در ارتباط اند ،چون روح سوار بر جسم شده .
حمید ۱۳
2017-06-16T14:48:36
سلام خدمت همه سروران...راستش من مدتها ذهنم روی این شعر متمرکز بود..خودم به یقین رسیدم که این شعر بی شک در وصف شهدای کربلا سروده شده.
احمد
2017-04-21T20:48:14
انسانهای وارسته و رها از قیود ااز خواندن حاشیه ها متاثر می شوند خاصه کسانی که تفسیر میکنند و ارجاع به حدیث و ایه میدهند متاسفانه
منصور
2017-04-22T08:28:14
چه زیبا گفتی فاطمه در اولین پیام؛ به راستی همین است که فرمودید."این شعر حاشیه ندارد"
مهناز ، س
2017-04-18T07:03:50
گمانم بر این است که شآعران اغلب برای تجربه ی شخصی و باور بر توانایی های خود . از آنجا که محیط و جوّ حاکم بر روح و جسم شان تأثیر گذار است ، چه بر گفته های خود باور داشته باشند و چه گفته های دیگران را تقلید کنند . رؤیا پردازی هایی دارند مطابق آمال و آرزوهای خویش ، ابداً باور ندارم که مولانا یا هر شاعر دیگری به عالم دیگری رفته و بر گشته باشد ، مگر در عالم خیال ، . بمیرید بمیرید را شعاری می بینم که از همین جعبه خیالپردازی بیرون خزیده . زندگی سالم و پر عیش را رها کردن و دنبال شعار شاعران و به ظاهر عارفان رفتن جز به هدر دادن عمر گرامی نیست . نعمت ها بی شمارند ، آنان که از آنها سود نمی برند و به راهی غیر آنچه که زندگی ارزانی داشته می روند ، ارزش اصلی زندگی را از کف می نهند.
...
2017-04-08T14:19:51
دوست عزیزم خواجوی کرمانی بزرگواردر نوشته های قبلیتون مطلبی رو عنوان کردین که توجه منو جلب کرد. فرمودین همه تلاش می کنن تا نمیرن و بیشتر زندگی کنن و اینکه نمی دونین چطور میشه از مرگ نترسید و در نتیجه زندگی رو جستجوی راهی برای رهایی از مرگ دونستید.من نمی دونم که مولوی خدا رو دیده یا ندیده یا جسمش مرده یا نمرده یا چیزایی از این قبیل. شما هم نمی دونید. هیچ کس دیگه هم نمی دونه. اصلاً دونستنش مهم نیست.اما من فکر می کنم شما دیدگاه شخصی تون رو نسبت به زندگی و مرگ، به «همه» تعمیم دادین. از کجا می گین زندگی می کنیم که از مرگ فرار کنیم؟ مثال های نقضی برای این حرفتون وجود داره.یکی از این مثال ها، کسانی هستن که خودکشی می کنن. این انسانها عملاً مرگ رو بر زندگی ترجیح میدن و طبیعتاً هراسی از مرگ ندارن که دست به این کار می زنن. البته فارغ از انگیزه های مختلف خودکشی و احساسی که این افراد هنگام مرگ دارن، عرض می کنم. شاید اون فرد پشیمون شده باشه ولی مهم اینه که لحظه ای که این کارو می کرده آگاهانه و به اختیار خودش به سمت مرگ قدم برداشته.و اما مثال نقض قوی تر و مثالی که در مورد این غزل موضوعیت پیدا می کنه، دیدگاه صوفیه نسبت به مقوله مرگ هست. ببینید در تمام مکاتب عرفانی، یکی از مهمترین محورها، ترک منیت هست، و ترک منیت یعنی تهی شدن از وجود و شتافتن به سمت عدم و در نهایت مرگ. در عرفان اسلامی مهمترین شاهد بر این مفهوم، حدیثی هست که به پیامبر منسوب شده و در بحارالانوار اومده: «موتوا قبل ان تموتوا». هرچند شواهد دیگه ای هم بر این مفهوم دلالت می کنن ولی هسته مرکزی این مفهوم، حدیثی هست که ذکر شد و تقریباً بین تمام مکاتب عرفان اسلامی مشترک هست.علاوه بر عرفان اسلامی، سایر مکاتب عرفانی هم همین مفهوم رو متذکر میشن. حتی اندیشه های فلسفی فلاسفه غربی که تا حدی متمایل به عرفان های شرقی (به ویژه بودا) بودن هم به این مفهوم اشاره می کنن (مثل شوپنهاور و اسپینوزا).بی ارزشی زندگی بین خیلی از مکاتب فکری پذیرفته شده بوده و هست. هرچند این بی ارزشی به عنوان یک مقدمه به نتایج مختلفی منجر میشد (از روی آوردن به عشق الهی در عرفان اسلامی تا خودکشی در مکاتب فکری معاصر مثل نهیلیسم، از شیوه فکری کلبیون یونان تا طرز فکر خیام)، ولی به هر حال در بی ارزشی زندگی مشترک بودن.حالا اگر درصدی از جامعه (ولو اکثریت) از مرگ می ترسن یا زندگی می کنن تا از مرگ فرار کنن، خب به خودشون مربوط میشه، ولی در طول تاریخ بودن و هستن افرادی که زندگی و ادامه نفس کشیدن چندان براشون مهم نباشه. ظاهراً مولوی هم با توجه به اندیشه هاش از این دست افراد بوده.در مورد اینکه چیزی می زده هم باید بگم اگه معاصر ما بود حتماً می گفتم اهل اسید و ال اس دی بوده ولی بعید می بینم اون موقع از این چیزا بوده باشه. یا باید سبزک (بنگ و حشیش) می زده یا تریاک. حالا اگه اون موقع تکنولوژی به دست آوردن شیره از سوخته تریاک بوده، احتمال شیره هم وجود داره. به هر حال یکی از همین دو سه تا رو می زده. اگه فقط کنجکاو بودین بدونین چی می زده تا همینجا جوابتون رو گرفتین. اما اگه منظور دیگه ای هم از سوالتون داشتین ادامه حرفام رو هم بخونین.در تمام طول تاریخ خیلی ها از این چیزا مصرف می کردن و الانم می کنن. اما در تمام طول تاریخ فقط یه دونه مولوی داریم.عذرخواهی می کنم بابت پرحرفیم.با احترام.
خواجوی کرمانی
2017-04-08T00:19:33
آقای بابک چندم متوجه منظورتان نشدم ببخشید من تنها سوالی کرده ام از آ مم صادق که طرف چه موادی مصرف می کرده است شما اگر جواب آن را میدانید بنده را هم مطلع فرمایید به گرد سعدی هیچکس نمی رسد خواجو که جای خود دارد .
نادر..
2017-04-08T19:33:43
ای آنکه به جان این جهانی زندهشرمت بادا، چرا چنانی زنده!؟بی‌عشق مباش تا نباشی مردهدر عشق بمیر تا بمانی زنده .... دنیا چو کاه است، عشق چو گندم؛ .. مُلک دنیا چون دهل است؛ خلایق از بانگ او حیران، بر او جمع می آیند و او میان تهی؛ در او هیچ منفعتی نیست. خنک آنک طبله ی عطار عشق یافت و از بانگ طبل مُلک دنیا، دل سرد کرد.. (21)از "مکتوبات" که جای آن نیز در تاریخ ما خالیست..
محمد طه
2017-04-17T01:20:03
خموشید خموشید ، خموشی دم مرگ استهم از زندگی است این که ز خاموش نفیریدسلام و عرض ادب خدمت همه دوستان، در مورد این بیت این طور به نظر میرسد که جناب مولانا خبر از شلوغی و سر و صدا یی داده است که در تمام دوران حیات نفس جبرا همراه آدم هست و تا قبل از مرگ نفس وجود دارد و در مصرع بعد یادآوری میکند که دلیل این که آدم از خاموشی و سکوت متنفر و بیزار است این است که نفس در حال زندگی است و نمرده است و بعد از موت نفس دیگر کسی از این خاموشی و سکوت متنفر نیست.خموشید خموشید ، خموشی دم مرگ استهم از زندگی است این که ز خاموش نفیریدیا علی
...
2017-04-18T00:59:12
خواجوی عزیزممن هیچ اظهار نظری راجع به مرگ جسمانی بلخی نکردم. بحث سر این بود که زندگی فرار از مرگ هست یا نه.اینکه اکثریت جامعه طوری زندگی می کنن که شما میگین درست، اما اون اقلیت (که شامل مولوی و بقیه افراد و مکاتب فکری که عرض کردم میشه) شاید زیاد شایسته صفاتی که شما بهشون عنایت کردین (روان پریش و ...) نباشن. این افراد صرفاً انسان هایی هستن که با عموم جامعه فرق دارن. همین!از اون افیون که ساقی در می افکند که بلخی که هیچ، منم به ملاقات خدا میرم!!!
خواجوی کرمانی
2017-04-17T22:24:15
ببخشایید ، بزرگوار
خواجوی کرمانی
2017-04-17T21:30:19
......نادیده بزگوار سخن این کمترین در باره بیشینه مردمان استروان پریشان، زندگی گریزان ، شب اندیشان روز پوشان واقعیت فراموشان، استثنا اندیقین بدارید آقای بلخی و هم پالگی ها هرگز نمرده و به زندگی باز نگشته اند . ( دست بالا از آن افیون که ساقی در می شان افکنده بوده است، بی سر و دستار به یکباره و نه پله پله به ملاقات خدا رفته اند ) با پوزش و امید بخشایش
بینام
2017-04-15T22:38:47
با سلامبشارتی براتون دارم که بیربط به مفهوم این ابیات نیست! سید یمانی احمدالحسن ع امدند برای زمینه سازی ظهور مقدس. وظیه ایشون اصلاح عقاید و اماده سازی یاران امام مهدی ع هست. لطفا به کتب ایشون در سایت almahdyoon.co مراجعه کنید. طبق کلام امام باقر ع هر کس از یمانی ع سرپیچی کنه اهل جهنم هست.
محمد
2018-09-02T13:54:26
بله دوستان مولانا قرن ها پیش از اشو درباره مرگ نفس گفته ولی چون بزبان شعر بوده درک آن مشکل است و تفسیرای گواگونی از شعرهایش میشود هرکس به اندازه خرد خود،مولانا اگر نوشته هایش و افکارش بجای شعر بصورت نثر بود شاید تمام حقیقت جویان دنیا از او بهره مندمیشدند.من که شیفته ی این انسان شده ام امیدوارم به سطحی برسم که بتوانم اوو حرف هایش را درک کنم
زهره
2018-08-19T01:00:50
سلام. حضرت مولانا دراین شعر به نوعی روانشناسی فردی اشاره فرمودند. منظورشان پاک کردن ذهن و ضمیر ناخودآگاهمان از باورهای اساسی و غلطی است که شالوده افکار و گفتار و رفتار مارا شکل داده.. گاهی ضمیرمان چنان تخریب عمیق و نوسازی اساسی نیاز دارد که به تشبیه حضرت مولانا ، این بازسازی مانند مرگ و تولد دوباره است.برقرار باشید.
مخ
2018-10-09T13:39:57
مخ من میگه این شعر در وصف یاران ابا عبدالله است در شب عاشورا که گفته شده بمیرید به پیش شه زیبا امام حسین (ع) تا از این جهان پست و پلید به جایی زیباتر و سماوات برسید همانطور که مولا علی (ع) فرمودند انسانها خوابند وقتی میمیرند بیدار میشوندمردن در اینجا به بالاترین مرحلهی زیبای خود در جهانی که زندگی همه را کور کرده میرسد و به زندان معنی شده است
مهدی
2019-02-24T10:20:15
کشتن ضمیر "من" و ذهن است که انسان را به سطح بالاتری از شعور نائل می کند. همانگونه که اکهارت تول در کتاب قدرت حال کنار گذاشتن ذهن و اشو در کتاب خرد خالی کردن خود از شخصیت و هر آنچه که می گوید "من" را پیشنهاد می دهد.
بهزاد
2019-02-07T10:21:20
منظور مولانا از نفس همان ذهن است و مرگ همان مرگ ذهن و یکی ندانستن خود با افکار و احساسات خودمان است. مرگ ذهن باید قبل از مرگ جسم اتفاق بیافتد تا در این عالم خاکی به حقیقت خود پی ببریم و همه مان آزاد از بند نفس، دیگربه هیچ چیزی نیاز نداریم و به همین دلیل شاه و امیریم.
بابک
2019-02-14T03:02:09
روی سخنم تمام کسانی هستند که از آقای چاوشی خرده میگیرند مخصوصا جناب شمش الحق شما همان بهتر که سید هستید و جای شما شاید بین روحانیون شپشی خالی باشدشما که دم از استادی میزنید به اندازه چاوشی مردم رو با مولانا اشنا کردبن؟؟؟؟اگه سیستم اموزشی ما درست بود هر بی علمی در جایگاه استاد قرار نمیگرفت محسن چاوشی نه فقط مولانا بلکه وحشی بافقی و سعدی و شهریار و جامی و ....رو به مردم شناسوند شما به جای قدر دانی از امثال چاوشی سعی در توهین کردن دارین گیرم صدای چاوشی بدترین صدای دنیاست ولی همین صدای بد باعث شده مردم علاقه مند بشن به بزرگان شعز درکل شما به سید بودنتون مشغول باشین ن ایراد گرفتن از ....
نیما
2019-02-15T18:10:23
جناب بابک شما و دیگران که طالب شناخت بزرگان شعر و ادب هستید در نظر داشته باشید :شرط نخست ورود به وادی شعر عارفانه و شناخت شاعران صوفی مسلک رعایت ادب است! آدمی را تا ادب دارد میتوان آدمی خواند!اگر با دیگری مخالفتی دارید نظر مخالف خود را مستدل در کمال ادب که نشان از فهم شماست بیان کنید قطعا اگر بحق و انصاف باشد مورد قبول حق بینان خواهد بود و تاثیرگذار در بسیار کسان ک نظر شما را میخواننداین طرز اظهار نظر شما در حاشیه نویسی ما قبل نگارش حاشیه بنده جایی در این عرصه که سراسر ادب است ندارد!تجدید نظر فرمایید
علیرضا
2019-01-06T14:20:45
با سلام به همه عزیزاندر مورد این مصرع از شعر که حضرت مولانا می فرمایدیکی تیشه بگیرید پی حفره زندانلطفا توضیح دهید منظور از تیشه و حفره زندان چی بوده؟ چرا مولانا از این دو عبارت استفاده کرده؟فکر میکنم فکری پشت این عبارات بوده.
حامد
2018-12-22T03:17:09
با سلاممردن در این شعر به معنای رهایی از بند زمان و زندگی در زمان حال است چرا که مفهوم مردن رهایی روح است.پس جسم او را درگیر گذشته و آینده می کند.رها شدن از زمان و حاضر شدن د ر زمان حال و به تماشا نشستن جسم خاکی ما را به خداوند و کاینات او متصل میکند که انسان را از نگرانی(شیطان) میرهاند! دربند زمان بودن انسان در جسم خاکی حبس میکند که از اهداف شیطان محبوس کردن انسان در جسم خاکی اوست.انسان مبحوس ناچار به اطاعت است از زندانبان(شیطان)!پس از این جسم ببرید...
بابک چندم
2018-12-22T03:46:29
حامد جان،دریغ از حتی یک کلمه که بی نوا منباب شیطان! آورده باشد...
خردمند
2018-12-19T15:39:35
سپاس بی منتهی توراکه به تدبیرازلی وتاثیرلم یزلی،ازنابودمحض،بود دوعالم را رقم زدی.هرکه شایسته مخاطب شدن است،بداند که خموشی دم مرگ است نه بازدم مرگ.ایضاخموشید نه امراست که چه مضحک میگردد ونه خبرکه چه بچگانه شود،بلکه ازناحیه شماتت است.پس گوید خموشید خموشید که میگفتین این بود.خاموشی شما نه خموشی که قیل وقاله،(تظاهر،ریاکاری).باحوا وهوس درزندگی به باطن راه ندارید.خموشی شما دم مرگ نیست، بازدمشه که سروصدا داره.پس بلندشده وبروید پی دستوراتی که قبلا (ابیات قبلی)بهتون دادم.نمیشه هم خدا هم خرما روبخواهید.زاهدظاهرپرست ازحال ما اگاه نیست.جهت تکمیل فهرست ،خواننده دیگراین اشعار:داریوش اقبالیست. عاقبت همه به خیر.
امیر
2018-03-22T02:17:11
به نام خدا متاسفانه نمیشود برداشت کاملا صحیحی از این غزل مولانا کرد زیرا مردن از دیدگاه مولانا چندین معانی متفاوتی دارد اما از دیدگاه بنده مردن در اینجا تغییر زندگی است تغییر در لحظات خاص زندگی است در این غزل مولانا میگه :بمیرید در این عشق بمیرید...آیا واقعا هدف مولانا مردن برای عشق است یا رها کردن آن؟؟ چرا او این حرف را می زند؟؟؟ در این غزل مولانا اشاره داره به اینکه انسان باید شجاع باشه چون خیلی از انسان ها برای خودشون یک زندانی درست کردن و خودشونو در اون زندان زندانی کردن و کسی میتونه خودشو بکشه که دل و جرات زیادی داشته باشه و مولانا متوجه بوده که شکستن این بند و زندان برای انسان سخته بوده و چون خودش این کار رو کرده بوده کاملا بر این کار اشراف داشته و به بقیه میگه اون ترس تون یا اون اسارت خودتونو از بین ببرید تا قبل از اینکه واقعا خودتون از بین برید و مولانا به یک چیز دیگه هم اشاره داشته و اونم اینه:مولانا میگه بمیرید از این مرگ مترسید از این خاک برآیید سماوات بگیرید ...و در یک جای دگ مولانا در شعری میگه:کدام دانه فرورفت در زمین که نرستچرا به دانه انسانت این گمان باشد این طرز فکر مولانا اینو میرسونه که منظور از مردن همان شروع دوباره است که همانطور انسان میمیرد اورا در خاک میگذارند همانند دانه ای است که در خاک میکارند و انسان هم مانند همان دانه که در خاک میکارند و رشد میکند .انسان با کشتن و مردن خودش .خودشو توی قبرستون ذهنش باید خودشو خاک کنه تا بتونه دوباره رشد کنه و به سمت سماوات یا همان آستان خدا نزدیک بشه چون خدا همیشه در کنار ماها است پس در نتیجه در این جا مردن یعنی نزدیک شدن به درگاه خدا با این تفاوت که همه ی ما در نهایت به سمت خدا میرویم اما هرکه نفس و زندان خودشو زودتر خراب کنه در دنیای فانی زودتر به خدا نزدیک بشه به نفع خودشه .به هر حال خاصیت مولانا اینه طوری مطالب رو بیان میکنه که هزاران کتاب و تفسیر رو توی چند مصرع بیان میکنه که هر چقدر هم راجع حرفتش مطلب بنویسند بازم کمه
علی
2018-04-16T17:53:42
با سلام.این شعر یعنی خروج از عالم ماده و ورود به عالمی فوق تصور که شمه ای از آن را انسان در خواب درک میکند.قدرت عجیب و فوق العاده حرکت انسان در خواب.یا حرکت سریع انسان در عالم فکر در بیداری و رفتن به زمانها و مکانهای مختلفیعنی گذشتن از عالم محدود ماده و ورود به عالمی بی نظیر.کدام مکتب انسان را از این مسیر عبور می دهد و به سلامت به مقصد می رساند؟
ح
2018-01-28T20:37:41
برداشتی از بیت آخِر:خاموش بشید که خاموش شدن لحظه قبل از مردنه (مردن در معنی مردن نفس و شکوفا شدن) و خلاصه که خاموشی رِ داد بزنید.
ح
2018-01-28T21:30:39
یعنی به نوعی با خاموش شدن میشه مرد. (راه مردن خاموش شدن است (نقطه سر خط))
Raのℳan.k
2018-02-09T01:38:27
چقدر آقای محسن چاوشی خوب تونسته تاثیر این شعر بسیار زیبا رو دوچندان کنه به همراه موسیقی رمزآلود که میتونه حتی برای ثانیه هایی انسان رو ب خودش بیاره ... هر روز و هر ساعت و هر لحظه ما در شرایطی قرار میگیریم که لازمه به مردن نفس تن بدیم لازمه خیلی چیزها رو بکشیم ... کشتن خشم کشتن خودخواهی کشتن ظلم .. ای کاش هممون به پیش شه زیبا بمیریم که اگر بجای مردن و سر تعظیم فرود آوردن گردن کشی کنیم گمراهی در انتظار ماست...
Gb۱۱
2018-07-16T01:16:55
بنظرم این دونوع مرگ که مورد بحث کاملا بهم مرتبط.یعنی اگه بخوایم اون مرگ جسمانی رو در نظر بگیریم که خب شاعر یه جاهایی میگه از مرگ نترسید.منظورش نیست خودکشی کنی.منظور اینه تو وقتی از نفس و هوی وهوس ببری خود به خود دیه از مرگ ترسی نداری.چون ترس از مرگ علتش از دست دادن چیزی هست.پس وقتی هیچ چیز دنیوی ارزش نداشته باشد خود به خود ترس از مرگی هم نخواهد بود دراین صورت به معنی اون کلمه بمیرید میرسید چون اون موقع که این دنیا ومردن تو اون براتون مهم نباشه و فرقی نداشته باشه در اصل مردید و خب این شاید از دیدگاه من هدف شاعر بزرگ بوده و من این دیدگاه مدیون کار بزرگ استاد چاووشی بااهنگ زندان هستم
ساعد زینلی
2018-08-13T13:02:11
زهی اقبال درویشی زهی اسرار بی‌خویشیاگر دانستیی پیشت همه هستی عدم بودی
امیرحسین نفر
2018-07-29T12:46:51
ببخشید میشه بیت آخر و توضیح بدید
ابراهیم محمدی
2018-05-12T11:02:45
وقتی که مرگ را شکست می دهیممردن ،فقط مردن و از بین رفتن جسم نیست این مرگ فقط یک نابودی جسمانی و مرگ طبیعت است چرا که در این مرگ انسان با اجسام دیگر فرقی نمیکند ، همچنان که پاره سنگی به مرور زمان فرسوده می شود و یا درختی کهنسال جذب زمین می شود یا اشیای دیگر بعد از زمانی از بین می روند این مرگ یک مرگ اجباری و الزامی است که دست قهار طبیعت تورا به آن مجبور می کند تو چه بخواهی و چه نخواهی طبیعت چنین مرگی را بر جسمت تحمیل می کند حتی اگر ملیون ها سال زندگی کنی این یک سنت الهی است که در طبیعت نهاده شده است یعنی کل شی ذائقه الموت هر چیزی طعم مرگ را می چشد جز پروردگار جهانیان اما در این بین انسان این موجود اشرف واین موجود ی که خلیفه ی خداوند است با پریدن از قفس جسم می تواند جسم را که از جنس طبیعت است رها کند و به طبیعت بسپاردوخودش در جایگاهی والاترسیر کند چنین شخصی مرگش اختیاری است ودیگر در قفس جسم نیست که مرگ طبیعت را تحمل کند بلکه به اختیار از این همه رنج رها شده است و تماما روح و جان شده است و بالاتر از طبیعت در الم ملکوت سیر میکند و به نامیرایی و جاودانگی رسیده است در اینجاست که مولانا نامیرایی و جاودانگی روح و پرواز از قفس تنگ طبیعت را برای ما به آسانی و روانی هرچه تمام تر در قالب شعری زیبا و مانا سروده است : بمیرید بمیرید در این عشق بمیریددر این عشق چو مردید همه روح پذیریدبمیرید بمیرید و زین مرگ مترسیدکز این خاک برآیید سماوات بگیریدبمیرید بمیرید و زین نفس ببریدکه این نفس چو بندست و شما همچو اسیریدیکی تیشه بگیرید پی حفره زندانچو زندان بشکستید همه شاه و امیریدبمیرید بمیرید به پیش شه زیبابر شاه چو مردید همه شاه و شهیریدبمیرید بمیرید و زین ابر برآییدچو زین ابر برآیید همه بدر منیریدخموشید خموشید خموشی دم مرگستهم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید
mrym
2018-05-24T08:01:15
بمیرید قبل از اینکه بمیرید...مولانا به مردن ایگو یا همون نفس اشاره داره که با کشتن آن گویی از زندانی که ما را محدود کرده و نمیذاره خدا را ببینیم رها شویم(تیشه بگیرید پی حفره ی زندان) و حال آنکه وقتی توانستیم از نفس خود یا همان ایگو رها شویم خدا را میابیم که درواقع خود ما و تمام جهان همان خدای بینهایت و لایتناهی هست که محدودیت نفس نمیگذاشت آن را ببینیم (چو زندان بشکستید همه شاه و شهرید ) به وضوح برداشت میشه خدا چیزی خارج از ما نیست؛همونطور که در این مصراع هم اشاره شده(در خود بطلب هر آنچه خواهی که"تویی")میشه گفت یجورایی اصل وحدت وجوده شاید...
حنّان
2021-11-08T15:18:53.8622062
خیلی عالی بود
حنّان
2021-11-08T15:26:23.2987855
چه زیبا و شگفت انگیز است مرگ قبل از مرگ، آنگاه که طفلی متولد می‌گردد، این بار اما با عقل و اختیار
سایه خسته
2022-04-04T06:42:52.6289754
در بیت پنجم، بهتر است به جای "شهیرید" از کلمه "شهیدید" استفاده شود.
البرز بیات
2022-04-08T22:13:11.4276948
تمام عارفان شهیر از جمله مولوی، خیام، حافظ و...  به جهان پس از مرگ تاکید دارند منجمله همین ابیات ارزشمند جناب مولانا ، عجیبه بازم از دنیای پس از مرگ هنوز با شک و تردید برخورد میکنید! 
سید مجتبی حسینی
2022-04-25T05:29:34.5540008
الان دانشمندان گفته اند که اثبات اینکه ما در جهانی غیرواقعی و شبیه سازی زندگی میکنیم راحتتر از اثبات واقعی بودن این جهان است و اینجا حقیقتا زندان است و باید از آن دست کشید،کمتر و سالم تر غذا بخوریم،شهوت را کنار بگذاریم و با هیچ چیز و هیچ کس هم در نبرد نباشیم،که حضورت خداوندگار،مولانای جان،به هرسه ی اینها تاکید بسیار دارد و خود نیز انجام می داد و با انجام دادن این کار ها میتوان پیش از مرگ مرد و به معشوق رسید 
علیرضا رضویان
2022-04-29T01:28:03.3522438
در قسمت خواننده های اجراکننده موسیقی برای این شعر، نام اسفندیارقره باغی و دکتر ریاحی خالی است. در آلبوم بوی بهار قطعه بتازید بتازید این شعر استفاده شده.پیوند به وبگاه بیرونی
موسی عبداللهی
2023-09-19T21:04:35.9302856
  🔹شرح ابیات:     🔰 خوانندگان گرامی....« محتوای این📚 شعر، ناظر به💢 مرگی است که نه تنها 🩸دردآور نیست، بلکه بسیار 💞شیرین است و اولیای الهی ✨انتظار آن‌را می‌کشند و در آغوش کشیدن آن‌را نهایت💯 آرزوی خویش می‌دانند.     👈لذا اشعار 👳🏻مولوی نیز می‌تواند اشاره 🤔به این معنا ⁉️از مرگ باشد؛ یعنی 📖مردن‌ اجباری‌ و⏳ طبیعی‌ به‌ سراغ‌📿 شما خواهد آمد، پس‌ شما به‌ سراغ‌ و استقبال‌ آن‌ بروید و برای‌ آن‌ مهیّا 👀و مستعد گردید. و با مردن، روح و جان شما از اسارت 🏃زندان تن و خواسته‌های نفسانی رهایی می‌یابد و در عالم🔮 معنا و ملکوت به🕊️ پرواز درخواهد آمد.       ✍️اکنون🌀 بمیر، اکنون بمیر، در این ❤️عشق بمیر.  وقتی در این عشق مردید، همگی🌈 زندگی تازه ای 💯خواهید یافت.همین الان بمیر، همین الان بمیر و از این مرگ💢 نترس، که از این🌍 زمین بیرون✨ می آیی و آسمان ها را تصرف می کنی.     ⏩همین الان 👀بمیر، همین الان بمیر و از این نفس👹 نفسانی جدا شو، زیرا این👻 روح جسمانی چون ⛓️زنجیر است و تو🗣️ زندانی هستی که گرفتار شده ای.برای حفاری در زندان تبر⛏️ بگیرید.  وقتی زندان را🧱 شکستید، همگی به فرزانگی و💎 پادشاهی دست خواهید یافت.     🔚اکنون 🎭بمیر، اکنون در برابر🎎 پادشاه زیبا بمیر.  وقتی در حضور🌀 پادشاه بمیرید، همگی پادشاه و مشهور خواهید شد. حالا بمیر، حالا بمیر و از این☁️ ابر بیرون بیا.  وقتی از این ابر بیرون آمدید، همه 🌛ماه کامل تابناک خواهید بود.     🔑ساکت 👁️باش، ساکت باش؛  سکوت 🧿نشانه مرگ است  به خاطر🌈 زندگی است که از سکوت🧚 می‌گریزی.