گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:تدبیر کند بنده و تقدیر نداند تدبیر به تقدیر خداوند چه ماند

❈۱❈
تدبیر کند بنده و تقدیر نداند تدبیر به تقدیر خداوند چه ماند
بنده چو بیندیشد پیداست چه بیند حیلت بکند لیک خدایی بنداند
❈۲❈
گامی دو چنان آید کو راست نهادست وان گاه که داند که کجاهاش کشاند
استیزه مکن مملکت عشق طلب کن کاین مملکتت از ملک الموت رهاند
❈۳❈
شه را تو شکاری شو کم گیر شکاری کاشکار تو را باز اجل بازستاند
خامش کن و بگزین تو یکی جای قراری کان جا که گزینی ملک آن جات نشاند

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۶۴۷

تصاویر

کامنت ها

ناشناس
2015-07-15T18:39:18
تدبیر به تقدیر خداوند به چه ماند؟!
arpej
2015-07-15T18:45:21
1) در بیت اول به نظر حالت سوالی از نظر وزنی و معنائی صحیح تر می باشد "تدبیر به تقدیر خداوند به چه ماند؟" (استفهام انکاری)2) در بیت دوم ظاهرا اشتباه املائی وجود دارد" حیلت بکند لیک خدائی نتواند"3)در بیت پنجم برای وزن صحیح شعر می بایست "و" اضافه شود:"شه را تو شکاری شو و کم گیر شکاری"
همایون
2018-04-26T20:54:40
از غزل‌های قابل توجه است چون نکته‌ای کلیدی دارد و آن قابلیت پیش بینی‌ انسان است که بسیار محدود است و در برابر جهان بسیار کوچک است و در مقایسه با ذات بی‌ قرار هستی‌ که همیشه نقش‌ها و بازی‌های نو می‌‌آورد چند گام بیشتر نیست. به خصوص که انسان خود را و نقش خود را با آنچه به دست اورده است بشناسددر حالیکه بهترین نقش انسان هماهنگی با هستی‌ است زیرا هماهنگی موجود در هستی‌ است که زیبا‌ترین نقش‌ها را می‌‌آفریند. آنچه انسان می‌‌سازد به زودی کهنه و خارج از رده می‌‌گردد هر چند که ارزش انسان نیز به همین ساخته‌های اوست که همراه افریدگاری هستی‌ ادامه می‌‌یابد