گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد امسال در این خرقه زنگار برآمد

❈۱❈
آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد امسال در این خرقه زنگار برآمد
آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی آنست که امسال عرب وار برآمد
❈۲❈
آن یار همانست اگر جامه دگر شد آن جامه بدل کرد و دگربار برآمد
آن باده همانست اگر شیشه بدل شد بنگر که چه خوش بر سر خمار برآمد
❈۳❈
شب رفت حریفان صبوحی به کجایید کان مشعله از روزن اسرار برآمد
رومی پنهان گشت چو دوران حبش دید امروز در این لشکر جرار برآمد
❈۴❈
شمس الحق تبریز رسیدست بگویید کز چرخ صفا آن مه انوار برآمد

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۶۵۰

تصاویر

کامنت ها

جان
2016-08-09T02:07:00
این غزل دوبار تکرار شده غزل شمارهٔ 650 با این غزل شمارهٔ 639 در 3 بیت اختلاف دارند:ای قوم گمان برده که آن مشعله‌ها مردآن مشعله زین روزن اسرار برآمداین نیست تناسخ سخن وحدت محضستکز جوشش آن قلزم زخار برآمدیک قطره از آن بحر جدا شد که جدا نیستکدم ز تک صلصل فخار برآمداین احتمال وجود دارد که کسی عامدانه مفهوم را تغییر داده و 3 بیت کذایی مذکور را بدان گنجانده است به نظز این دعاگو اصل همین غزل میباشد. شعر موصوف از این جهت نفی نژاد پرستی است که ارزش انسان را در روح او میبیند همان که از دیده برون مینگرد. نه به جسم میرا و فانی که بسیاری آن را با خود اشتباه میگیزند. با همین مفهوم شمس عزیز از زبان خداوند میفرماید که ما باز سفید خود (حضرت محمد) را فرستادیم تا ناجی شما باشد. پس برای شمس و مولوی صورت فاقد ارزش بوده و درون را میدیدند و حال را فارغ از ملیت و نژاد و باور داشتند که یک روح مینواند در غالب ملیت ها و نژادهای مختلف بر زمین حاضر شود (تناسخ)و …