مولانا:چون بر رخ ما عکس جمال تو برآید بر چهره ما خاک چو گلگونه نماید
❈۱❈
چون بر رخ ما عکس جمال تو برآید
بر چهره ما خاک چو گلگونه نماید
خواهم که ز زنار دو صد خرقه نماید
ترسابچه گوید که بپوشان که نشاید
❈۲❈
اشکم چو دهل گشته و دل حامل اسرار
چون نه مهه گشتست ندانی که بزاید
شاهیست دل اندر تن ماننده گاوی
وین گاو ببیند شه اگر ژاژ نخاید
❈۳❈
وان دانه که افتاد در این هاون عشاق
هر سوی جهد لیک به ناچار بساید
از خانه عشق آنک بپرد چو کبوتر
هر جا که رود عاقبت کار بیاید
❈۴❈
آیینه که شمس الحق تبریز بسازد
زنگار کجا گیرد و صیقل به چه باید
کامنت ها