مولانا:یکی لحظه از او دوری نباید کز آن دوری خرابیها فزاید
❈۱❈
یکی لحظه از او دوری نباید
کز آن دوری خرابیها فزاید
تو میگویی که بازآیم چه باشد
تو بازآیی اگر دل در گشاید
❈۲❈
بسی این کار را آسان گرفتند
بسی دشوارها آسان نماید
چرا آسان نماید کار دشوار
که تقدیر از کمین عقلت رباید
❈۳❈
به هر حالی که باشی پیش او باش
که از نزدیک بودن مهر زاید
اگر تو پاک و ناپاکی بمگریز
که پاکیها ز نزدیکی فزاید
❈۴❈
چنانک تن بساید بر تن یار
به دیدن جان او بر جان بساید
چو پا واپس کشد یک روز از دوست
خطر باشد که عمری دست خاید
❈۵❈
جدایی را چرا میآزمایی
کسی مر زهر را چون آزماید
گیاهی باش سبز از آب شوقش
میندیش از خری کو ژاژ خاید
❈۶❈
سرک بر آستان نه همچو مسمار
که گردون این چنین سر را نساید
کامنت ها