مولانا:گر مایهٔ دهر جان فزا بود زیرا که در او پری ما بود
❈۱❈
گر مایهٔ دهر جان فزا بود
زیرا که در او پری ما بود
مر پریان را ز حیرت او
هر گوشه مقال و ماجرا بود
❈۲❈
عقلست چراغ ماجراها
آن جا هش و عقل از کجا بود
در صرصر عشق عقل پشهست
آن جا چه مجال عقلها بود
❈۳❈
از احمد پا کشید جبریل
از سدره سفر چو ماورا بود
گفتا که بسوزم ار بیایم
کان سو همه عشق بد ولا بود
❈۴❈
تعظیم و مواصلت دو ضدند
در فسحت وصل آن هبا بود
آن جا لیلی شدست مجنون
زیرا که جنون هزار تا بود
❈۵❈
آن جا حسنی نقاب بگشود
پیراهن حسنها قبا بود
یوسف در عشق بد زلیخا
نی زهره و چنگ و نی نوا بود
❈۶❈
وان نافخ صور مانده بیروح
کان جا جز روح دوست لا بود
در بحر گریخت این مقالات
زیرا هنگام آشنا بود
کامنت ها