مولانا:خضری که عمر ز آبت بکشد دراز گردد در مرگ برخورنده ابدا فرازگردد
❈۱❈
خضری که عمر ز آبت بکشد دراز گردد
در مرگ برخورنده ابدا فرازگردد
چو نظر کنی به بالا سوی آسمان اعلا
دو هزار در ز رحمت ز بهشت باز گردد
❈۲❈
چو فتاد سایه تو سوی مفسدان مجرم
همه جرمهای ایشان چله و نماز گردد
چو رکاب مصطفایی سوی عفو روی آرد
دو هزار بولهب هم خوش و پرنیاز گردد
❈۳❈
چو دو دست همچو بحرت به کرم گهرفشان شد
رخ چون زرم زر آرد که به گرد گاز گردد
کف تست کیمیایی لب بحر کبریایی
چه عجب که نیم حبه ز کفت رکاز گردد
❈۴❈
دو هزار جان و دیده ز فزع عنان کشیده
چو صلای وصل آید گه ترک تاز گردد
همه زهر دین و دنیا ز تو شهد و نوش آمد
غم و درد سینه سوزان ز تو دلنواز گردد
❈۵❈
همه دامن تو گیرد دل و این قدر نداند
که به گرد شیر آهو به صد احتراز گردد
در وصل چون ببستی و به لامکان نشستی
ز کجا رسد گشایش چو دری فراز گردد
❈۶❈
خمش و سخن رها کن جز اله را تو لا کن
به فنا چو ساز گیری همه کارساز گردد
کامنت ها