گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند دلتان به چرخ پرد چو بدن گران نماند

❈۱❈
هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند دلتان به چرخ پرد چو بدن گران نماند
دل و جان به آب حکمت ز غبارها بشویید هله تا دو چشم حسرت سوی خاکدان نماند
❈۲❈
نه که هر چه در جهانست نه که عشق جان آنست جز عشق هر چه بینی همه جاودان نماند
عدم تو همچو مشرق اجل تو همچو مغرب سوی آسمان دیگر که به آسمان نماند
❈۳❈
ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده‌ست چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند
❈۴❈
دل تو مثال بامست و حواس ناودان‌ها تو ز بام آب می‌خور که چو ناودان نماند
تو ز لوح دل فروخوان به تمامی این غزل را منگر تو در زبانم که لب و زبان نماند
❈۵❈
تن آدمی کمان و نفس و سخن چو تیرش چو برفت تیر و ترکش عمل کمان نماند

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۷۷۱

تصاویر

کامنت ها

مهدی خاتونی
2016-11-05T17:39:13
عالی و فوق العادس حضرت مولانا
الهه دیم
2020-03-04T12:29:17
در بیت سوم مصرع دو وزن شعر درست رعایت نشده که صحیح آن به این گونه است که جز عشق هر چه بینی همه جاودان نباشد
محمدعلی
2020-04-03T11:09:53
اتفاقا شاهکار مولانا همینجا هست که می گویند "جز عشق" واین مکسی که قبل از غشق آمده نه تنها بیت را از وزن و ریتم نینداخته بلکه با آوردن نیم فاصله سکوت تاکید خود بر عشق را می رساند. اضافه کردن هرگونه صامت یا مصوت قبل از عشق مانع از دریافت تاکید می شود.
فرهود
2019-09-05T08:07:23
سلام بر دوستان نادیده و دلدادگان ادبیات و معرفت. از سرکار خانم سارا برای توضیح همراه با منبع بسیار متشکرم.امیدوارم در کنار بحث‌های فنی و وزن و عروض (که تا جایی که به مکررگویی و اصرار کشیده نشود به جای خود ضروری و نیکوست)، در باب معانی گران‌سنگ و پنهان این شعر و سایر گنجینه‌های دیوان شمس هم رای‌زنی و هم‌افزایی داشته باشیم.نور پاشیده بر راهتان باد!
سعید رضایی
2017-09-06T13:18:28
با سلام خدمت عزیزان "خرم روزگار و جناب حسین 2" عرض شود که ما عنوان نمودیم بر فرض محال اگر وزن و قافیه شعر درست نباشد حضرت مولانا چنین فرموده "قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر....".در صورتیکه وزن شعر با تلفظ صحیح کامل می باشد و اینقدر مساله ی پیچیده ای نمی باشد . و مولانا شاعری نیست که شکی در استادی ایشان باشد . می ماند یک احتمال و آن هم اینکه در تمامی نسخ دیوان این حرف "ب" از اول کلمه " جز" افتاده باشد و بنده برای این احتمال فقط می توانم بگویم " در عجبم " . سپاسگزارم .
حسین ۲
2017-09-05T19:56:49
با مهناز خانم موافقم ، چون ”عینِ“ عشق کسره دارد ، اگر ساکن بود با آقای علیرضا هم نظر بودم ولی اشتباه میکنند به خدمت سعید خان نیز عارضم که : ممکن است مولوی در بند قافیه و عروض نباشد ولی این دلیل نمی سود که ما نقد نکنیم
حسین ۲
2017-09-07T17:05:34
علیرضا خان نمی دانم شما چطور میخوانید که ” عین “ حذف می شود با خوانش من هم” بجز “ کامل است و هم عشقمتأسفانه درین جا اثبات نظر را با صوت نداریم جنابعالی هر طور می خواهی بخوان و لذتتش را ببر شاد باشی
علیرضا
2017-09-07T11:06:18
جناب حسین آقای 2مساله حرکت کسره و فتحه و ... نیست. اگر طبق پیشنهاد خانم مهناز این عبارت رو بخونیم، حرف عین کلاً حذف میشه و در دستور زبان فارسی ما چنین اجازه ای نداریم! فقط در باره حرف الف میشه این کارو کرد!
خرم روزگار
2017-09-06T17:01:49
جناب سعید، عرض شود ، ما عنوان نمودیم حرف اضافه "جز" رانمی توان به عشق اضافه نمود. ما در استادی ایشان شک نمی کنیم و هم در بی توجهیشان به وزن و قافیه و البته این مساله ای پیچیده نیست.سپاس می گزاریم.
سعید رضایی
2017-09-07T07:40:12
جناب خرم روزگار:عرض شود ، شما عنوان نمودید حرف اضافه “جز” رانمی توان به عشق اضافه نمود. و از طرفی نظر خانم مهناز را 101% تایید نمودید . در صورتیکه ایشان نوشته اند:"به گمانم ناقص است ، شاید اینطور باشد:بجز عشق هر چه بینی همه جاودان نماند"باز هم سپاسگزارم .
سعید رضایی
2017-09-05T11:54:12
با سپاس از خانم مهناز و آقا سعید . به گمانم ناقص نیست ، اگر جز با کسره خوانده شود نیازی به اضافه کردن ب نیست . و وزن شعر هم کامل است . گذشته از آن حضرت مولانا می فرماید:رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازلمفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مراقافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببرپوست بود پوست بود درخور مغز شعرابا سپاس فراوان ، حقیر سراپا تقصیر ، سعید رضایی .
علیرضا
2017-09-05T11:34:49
یادداشت خانم مهناز نمیتونه درست باشه. اگرچه عبارتی که در اصل شعر نوشته شده شکست وزنی داره و عبارتی که خانم مهناز نوشتن در ظاهر این شکست رو رفع میکنه، اما واقعیت چیز دیگری ست.اول این که این گونه شکست های وزنی در شعر قدما گاهی اوقات دیده میشه و حتی کتب عروض قدیمی در هر بیت یک بار رو مجاز میدونن.امانکته دوم؛ در عبارتی که خانم مهناز نوشتن ما نمیتونیم «بجز عشق» رو به صورت «بجزِشق» بخونیم. این گونه تسهیل صرفا برای الف مجازه و برای عین مجاز نیستیم.مثلا در همین غزل داریم «دل تو مثال بام است و ...» و اینجا مجازیم که الف رو در کلمه است تسهیل کنیم، یعنی بخونیم «دل تو مثال بامَ ست و...» اما برای حرف عین چنین اجازه ای نداریم.هرجا چنین چیزی مشاهده فرمودید با قدرت و اطمینان میتونید ایراد بگیرید، حتی اگر شاعر بزرگی باشه!
خرم روزگار
2017-09-05T17:04:50
یادداشت مهناز گرامی 101٪ درست است،"جز"دراین نیم بیت حرف اضافه است به مانای مگر و... چنانکه می گویند " ممکن الاضافه " نیست.
سنور
2017-12-05T14:01:56
سلام ببخشید میتونید این شعر رو به زبان ساده معنی کنید ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان/پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماندتو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده ست/چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند....این قسمت رو به زبان ساده میگید؟....ممنون
رضا از کرمان
2018-01-09T00:00:40
سنور عزیزباسلام ضمن عذر خواهی ازتمامی سروران وبزرگان صرفا برای بی پاسخ نگذاشتن شما دوست گرامیلابد شک ندارید که ما همه انسانها متشکل از دو بعد روحانی وجسمانی میباشیم جدا از بعد جسمانی بعد روحانی ما ذره ای از روح وذات پاک خداوندی است که در درون ما برسم امانت بودیعه نهاده شده است که تمامی هویت ، عزت،حیات وهستی ما مربوط به همین بعد فراموش شده ماست که.با جداشدن آن از کالبد خاکی، ما تبدیل به لاشه ای متعفن میگردیم ودر طول حیات وظیفه اصلی ما حفظ همین امانت الهی است وبدلیل تاثیر پذیری ما پس از تولد از خانواده ، اجتماع ،عقاید وباورهای فکری ودیگر عوامل کم کم بعد روحانی جایگاه اصلی خود را از دست میدهدو غالب انسانها فقط به بعد فیزیکی وجسمانی خود توجه دارند بقول حضرت حافظ در کار گلاب وگل حکم ازلی این بود///کاین شاهد بازاری وین پرده نشین باشد یا بگفته حضرت مولانا در مثنوی شریف نیست را بنمود هست ومحتشم////هست را بنمود برشکل عدم از طرفی چون خداوند عشق محض است به کل کاینات جهت رسیدن به قرب الهی وایجاد فضای یکتایی ما نیز راهی جز عشق ورزی ،مهر پروری ، بذل شادی مثل خود خداوندبه تمامی هستی نداریم واین همان پر وبال رسیدن به کمال وجودی ماست ودیگر نیازی به دستگیری ونردبان دیگری نیست از طرفی ما بواسطه دلبستگی وهم هویتی با جهان مادی فقط فرم مادی انسانها یا بهتر بگویم کل اشیا، را میبینیم وبه آنها هویت میبخشیم واین نحوه نگاه ماتعیین کننده است که کدام جنبه قضیه مشاهده گردد وکدام جنبه مستور بماند وحتی علم فیزیک نیز بر این مدعا صحه گذاشته آنجا که میگوید هر کوانتوم در لحضه قادر است هم به صورت موج یا ذره دیده شود واین بستگی به ناظر دارد ودر یک کلام گذشتن وچشم پوشی از جهان فانی وکسب مقام فقر تنها راه صعود ورسیدن به مقام قرب الهی است باسپاس 
همایون
2017-10-12T20:46:11
غزل مرام نامه ای‌ و مانیفستی که باید حفظ بودش بیت‌ها همه حفظ شدنی اند تنها ترتیب آنها بهم می‌خورد که: هله دل‌نه‌ عدم ر‌ه تودل‌ تو تن‌ دنیای درون را چگونه میتوان یافت؟ با حس مشترک!آنچه که در بیرون است اگر با هوش ویژه ای‌ در هم آمیخته شودمیشود درون، چون دیگر آن‌ آمیختگی در بیرون نیست و به دنیای درون تعلق درد آن هوش ویژه را از جلال دین میتوان بخود انتقال داد
سعید
2017-06-16T08:35:26
احسنت بر شما خانم مهناز س.
پارسا
2017-04-23T02:13:38
شعری زیبا از مولانای جان که زبان را از بیان کمال بیت ها قاصر مینماید.
مهناز ، س
2017-04-23T08:05:51
مصرع دوم از بیت سوم جز عشق هر چه بینی همه جاودان نماندبه گمانم ناقص است ، شاید اینطور باشد: بجز عشق هر چه بینی همه جاودان نماندالبته مستند نیست
امین
2019-03-01T21:33:14
با درود به دوستان... بااحترام به دوستان خانم مهناز و آقای سعید و سایر دوستان خواستم بگم بهتر نیست به جای گیر کردن در فتحه وکسره و غلط و غلوط گرفتن از مولانا درس ادبیات تیکه پاره کردن به معنی شعر بپردازیم که هوش از سر آدم می بره اگر بفهمیم البتهمولانا بنده خدا خودش گفته که من برسر دیوارم از بهر علامت رو ولی متاسفانه بیشتر آدما بجای اینکه‌ جهت علامت رو دنبال کنن کج و صافی دیوار و غلط املایی و دستوری نوشته روی دیوار رو می بینن
فرهود
2018-12-24T23:04:44
سلام.اگر دوستان تفسیر و معنایی استوار برای بیت چهارم دارند، متشکر خواهم شد اگر ارائه کنند.
Sara
2018-12-25T01:26:47
@فرهودبرنامه شماره 611 گنج حضور استاد پرویز شهبازیعدم تو همچو مشرق اجل تو همچو مغربوقتی عدم میشیم و فضای آسمان درون ما باز میشود آفتاب درون ما طلوع میکند، و اجل ما یعنی مرگ ذهنی ما مثل مغرب هست، پس ما باید نسبت به منیت ذهنمون بمیریم که آسمان درونمون باز بشه (بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید، در این عشق چو‌مردید همه روح پذیرید)اگر به آسمان نگاه کنیم یک فضای لایتنهاهی ست و در آن اجرام آسمانی مانند ماه و خورشید و ستارگان هست، درون ما هم همان فضای لایتناهی هست که همه چیز در آن فضا اتفاق می افتد.در آسمان، آسمان مهم تر هست یا اجرام؟؟ آسمان مهمتره چون همه چیز در آن فضا جای گرفته، در فضای آسمان درون ما، آسمان مهمتره یا افکار و اتفاقاتی که درگذر است؟
محمد
2018-07-17T11:20:59
البته بر سیاق اشعار حضرت مولانا میتونه اینطور باشه:که جز عشق هر چه بینی همه جاودان نماند
شکر
2018-05-09T12:20:01
در پاسخ سنور گرامو اخترام به نوشتار پر بهای رضاره آسمان درون است روش عرفان عملی مولاناست که برای رسیدن به آسمان ( رمز رسیدن به کمال ) توجه به درون یا رفتن به درون و خاموشی ذهن و گذر از حواس بیرونی است .در عرفان عملی با مدد از عشق سفر به درون برای قرب اتفاق می افتد و چنین سفر آسمانی به پر عشق نیاز دارد برای چنین سفری هیچ نردبانی به قدرت عشق برای وصال یار نیست .تو مبین جهان ز بیرون ..بنابرین درین سفر از حواس میگذریم ( رمز بستن چشم ها )زیرا درک ما از جهان ظاهری و متوسل به حواس پنجگانه و ذهن است . و اینان حجاب های درون اند برای صعود به آسمان کمال چشم و گوش و زبان و.....نردبان نمیتوانند باشند .باغ ها و میوه ها اند دلستعکس لطف آن برین آب و گل است
محمدحسین مسعودی گاوگانی
2022-02-04T18:31:02.3418109
هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند دلتان به چرخ پرد چو بدن گران نماندهله یا هلا. حرف تنبیه است به معنی آگاه باش ، توجه کن ، به هوش باش :مولانا ، عاشقان را به چه هشدار می دهد؟که وقتی جسم و جان نماند ، ممکن است دل به چرخ نپرد و بدن گرانی نماید. یعنی سبکبالی از تن و بدن یا در قید جسم و جان نبودن برابر با پریدن دل نیست اگر چه ممکن است شرط آن باشد.در برخی جاها ، ممکن است جان با روح برابر گرفته شود اما این بیت نشان می دهد که برابر نیست و مقوله جدایی است ، یعنی در این بیت ، چهار نیرو یا جوهر یا .... چیز متفاوت وجود دارد. جسم و جان و دل که ذکر شده اند و روح که ذکر نشده است. برابر دانسته های ما ، وقتی روح نمی ماند ، انسان فوت می شود و می میرد اما در این بیت وقتی جسم و حتی جان نمی ماند ، ممکن است دل بماند و نتواند به چرخ بپرد. چنین هم نیست که نصحیت و توصیه مولانا ، مربوط به آخرت باشد او سعی دارد انسان در این جهان بپرد و نیلوفری شود و کار نسیه نمی کند. پس ادامه می دهد : دل و جان به آب حکمت ز غبارها بشویید هله تا دو چشم حسرت سوی خاکدان نماندجالب است که مولوی ، یک عاشق تمام و تمام عیار ، توصیه به حکمت بکند و به آب آن ، غبار از دل و جان بشوید. مکانی که محمل عشق است (دل و جان ) به توصیه مولای عشق ، باید با آب حکمت شسته شود تا هر دو چشم حسرت از خاکدان گرفته شده و دوباره به سوی عشق برگردد.نه که هر چه در جهانست نه که عشق جان آنستجز عشق هر چه بینی همه جاودان نماند........#مسعودی#گوگانی  
محمدحسین مسعودی گاوگانی
2022-02-04T19:20:11.0616351
نه که هر چه در جهانست نه که عشق جان آنستجز عشق هر چه بینی همه جاودان نماندمگر این چنین نیست که عشق ، جان هر چیزی است که در جهان است پس غیر از آن همه چیز فانی است.اما چرا حرف اضافه " که " یا حرف اضافه " به " بر سر مصرع دوم نیامده است و با کسر خوانده می شود؟ یعنی چرا گفته نشده است : که جز عشق       یا       به جز عشق یعنی خواسته عشق را بسیط کند و عشق بسیط است. جزئی ندارد. عشق من و او جدا نیست. عشق ، عشق است. عشق به فلان و بهمان نیست. عشق ترکیب ندارد ، جز ندارد. عشق بسیط است و من و شما ، هرچه در کنار عشق ، وابسته یا غیر وابسته به آن می بینیم ، فانی است و جاودان نمی ماند. عین موج دریاست هرچند از دریا و از جنس دریاست اما برخلاف دریا ، جاودان نخواهد ماند. موج ، موج است و دریا ، دریاو این دیدن در مصرع دوم ، همانند خطاهای دید است . نیست که ببینیم اما می بینیم ولی این دیدن ها ، جاودان نخواهد ماند چون در کنار یا اضافه بر عشق است ، بینش ما از عشق است اصل عشق نیست. اصل و جان عشق ، به و که و ... نمی پذیرد. وحده لا اله الا هو 
بابک بامداد مهر
2023-02-21T23:28:14.9510363
به استناد گفته استادشفیعی کدکنی درخراسان قدیم معادل "به جز" می گفته اند "جُز ِ"  واین در موارد بسیاری در مثنوی و دیوان شمس آمده.لذا با دید وتلفظ امروزی بسیاری از نوشته های قدما رانباید قضاوت کرد.همانطور که در اشعارسعدی درموارد زیادی تلفظ خوردن شبیه تلفظ لری "خَردن" می باشدودرقافیه ها ثابت می شود.    
مولانا شریفی
2023-04-07T13:49:04.0660706
باسلام و درود بر تمامی پویندگان طریق حقیقت و عشق راستین و ارادتمندان حضرت مولانای جان. این غزل بیانگر اهمیت و ارجعیت عشق در زیستن است. عشق برای زیستنی خردمندانه.   ضمنا؛ به بزرگواران مدیریت سایت پیشنهاد می‌کنم نظرات از جدید به قدیم در صدر صفحه قرار گیرد. باسپاس 
mbeyran
2023-06-13T10:37:45.8149788
این غزل مولانای جان به تنهایی برای رستگاری و رهنمون شدن به اعماق بیکران هستی کفایت می کند،هر کس به معنای واقعی این غزل پی برد و به کار بست ، بی گمان رستگار خواهد شد، و در آخر عرض ‌کنم،فیلسوف مشهور آلمانی آرتور شوپنها‌ور کتاب قطوری دارد به اسم جهان همچون اراده و تصور که جناب مولانای جان آن را در یک بیت این غزل بیان کرده ،انجا که میگه ؛ تو مبین جهان زبیرون که جهان درون دیده است چو دو دیده را ببستی زجهان جهان نماند مجتبی بیرانوند  
سلام جو
2023-11-01T04:30:45.816766
سلام در دفتر چهارم مثنوی، ابیات زیر عنوان «باقی قصه موسی علیه السلام» تفسیر  و تکمیل این غزل نغز است. مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۴ - باقی قصهٔ موسی علیه‌السلام   انشاءالله