مولانا:بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد
❈۱❈
بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد
❈۲❈
آنچ از عشق کشید این دل من که نکشید
و آنچ در آتش کرد این دل من عود نکرد
گفتم این بنده نه در عشق گرو کرد دلی
گفت دلبر که بلی کرد ولی زود نکرد
❈۳❈
آه دیدی که چه کردست مرا آن تقصیر
آنچ پشه به دماغ و سر نمرود نکرد
گر چه آن لعل لبت عیسی رنجورانست
دل رنجور مرا چاره بهبود نکرد
❈۴❈
جانم از غمزه تیرافکن تو خسته نشد
زانک جز زلف خوشت را زره و خود نکرد
نمک و حسن جمال تو که رشک چمن است
در جهان جز جگر بنده نمکسود نکرد
❈۵❈
هین خمش باش که گنجیست غم یار ولیک
وصف آن گنج جز این روی زراندود نکرد
کامنت ها