مولانا:یا رب این بوی که امروز به ما میآید ز سراپرده اسرار خدا میآید
❈۱❈
یا رب این بوی که امروز به ما میآید
ز سراپرده اسرار خدا میآید
بوستان را کرمش خلعت نو میپوشد
خستگان را ز دواخانه دوا میآید
❈۲❈
در نمازند درختان و به تسبیح طیور
در رکوعست بنفشه که دوتا میآید
هر چه آمد سوی هستی ره هستی گم کرد
که ز مستی نشناسد که کجا میآید
❈۳❈
از یکی روح در این راه چو رو واپس کرد
اصل خود دید ز ارواح جدا میآید
رنگ او یافت از آن روی چنین خوش رنگست
بوی او یافت کز او بوی وفا میآید
❈۴❈
مست او گشت از آن رو همگان مست ویند
خوش لقا گشت کز آن ماه لقا میآید
نی بگویم ز ملولی کسی غم نخورم
که شکر رشک برد ز آنچ مرا میآید
❈۵❈
زان دلیرست که با شیر ژیان رو کردست
زان کریمست که از گنج عطا میآید
آنک سرمست نباشد برمد از مردم
تا نگویند کز او بوی صبا میآید
❈۶❈
بس کن ای دوست که سنبوسه چو بسیار خوری
که ز سنبوسه تو را بوی گیا میآید
کامنت ها