مولانا:لحظهای قصه کنان قصه تبریز کنید لحظهای قصه آن غمزه خون ریز کنید
❈۱❈
لحظهای قصه کنان قصه تبریز کنید
لحظهای قصه آن غمزه خون ریز کنید
در فراق لب چون شکر او تلخ شدیم
زان شکرهای خدایانه شکرریز کنید
❈۲❈
هندوی شب سر زلفین ببرد ز طمع
زلف او گر بفشانید عبربیز کنید
بس زبان کز صفت آن لب او کند شود
چون سنان نظر از دولت او تیز کنید
❈۳❈
ای بسا شب که ز نور مه او روز شود
گر چه مه در طلبش شیوه شبخیز کنید
وقت شمشیر بود واسطهها برگیرید
صرف آرید نخواهیم که آمیز کنید
❈۴❈
شمس تبریز که خورشید یکی ذره اوست
ذره را شمس مگوییدش و پرهیز کنید
کامنت ها