مولانا:شهر پر شد لولیان عقل دزد هم بدزدد هم بخواهد دستمزد
❈۱❈
شهر پر شد لولیان عقل دزد
هم بدزدد هم بخواهد دستمزد
هر که بتواند نگه دارد خرد
من نتانستم مرا باری ببرد
❈۲❈
گرد من میگشت یک لولی پریر
همچنینم برد کلی کرد و مرد
کرد لولی دست خود در خون من
خون من در دست آن لولی فسرد
❈۳❈
تا که میشد خون من انگوروار
سالها انگور دل را میفشرد
کرد دیدم کو کند دزدی ولیک
کرد ما را بین که او دزدید کرد
❈۴❈
کی گمان دارد که او دزدی کند
خاصه شه صوفی شد آمد مو سترد
دزد خونی بین که هر کس را که کشت
خضر و الیاسی شد و هرگز نمرد
❈۵❈
رخت برد و بخت داد آنگه چه بخت
سیم برد و دامن پرزر شمرد
دردها و دردها را صاف کرد
پیش او آرید هر جا هست درد
❈۶❈
این جهان چشمست و او چون مردمک
تنگ میآید جهان زین مرد خرد
باز رشک حق دهانم قفل کرد
شد کلید و قفل را جایی سپرد
کامنت ها