گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید دانی که کیست زنده آن کو ز عشق زاید

❈۱❈
در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید دانی که کیست زنده آن کو ز عشق زاید
گرمی شیر غران تیزی تیغ بران نری جمله نران با عشق کند آید
❈۲❈
در راه رهزنانند وین همرهان زنانند پای نگارکرده این راه را نشاید
طبل غزا برآمد وز عشق لشکر آمد کو رستم سرآمد تا دست برگشاید
❈۳❈
رعدش بغرد از دل جانش ز ابر قالب چون برق بجهد از تن یک لحظه‌ای نپاید
هرگز چنین سری را تیغ اجل نبرد کاین سر ز سربلندی بر ساق عرش ساید
❈۴❈
هرگز چنین دلی را غصه فرونگیرد غم‌های عالم او را شادی دل فزاید
دریا پیش ترش رو او ابر نوبهارست عالم بدوست شیرین قاصد ترش نماید
❈۵❈
شیرش نخواهد آهو آهوی اوست یاهو منکر در این چراخور بسیار ژاژ خاید
در عشق جوی ما را در ما بجوی او را گاهی منش ستایم گاه او مرا ستاید
❈۶❈
تا چون صدف ز دریا بگشاید او دهانی دریای ما و من را چون قطره دررباید

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۸۴۳

تصاویر

کامنت ها

امین کیخا
2013-10-15T04:10:03
پای نگار کرده شاید فرانمون و اشاره به رنگ کردن پاها باشد که با حنا انجام می شود و نیز ویراست نوینش که لاک ناخن است .
امین کیخا
2013-10-15T04:13:32
چراخور بسیار زیباست . چریدن را اخرین بار سهراب بزرگوار زیبا بکار برده است یعنی ان شعر که می گوید کسی نیست خستگی های مرا بچرد ! و دلدار را به اهویی مانسته است .
امین کیخا
2013-10-15T09:15:58
گویا خلخال را می فرمایید
پریچهر
2017-03-18T23:42:01
خیلیییی ممنون به خاطر این سابت قوی ،،خداقوت
مهران ش
2018-09-30T03:54:58
پای نگار کرده در بیت سه اشاره به هنر قدیمی نقاشی با حنا روی دست و پای دختران دم‌بخت دارد که هنوز در جنوب ایران و نیز در هند و پاکستان جاری است. بعدتر خود "نگار" برای اسم دختران بکار برده شده. پای نگار کرده استعاره از پای ظریف است.
نادر..
2018-01-27T17:32:08
در عشق جوی ما را در ما بجوی او راگاهی منش ستایم گاه او مرا ستاید...
سلام جو
2021-08-07T11:24:03.3853372
آهوی دل، یاهو کنان، دوان دوان، منزل به منزل، کو به کو، دلتنگ او، رو سوی او، شاید که او شیرش کند، بر خوان خود، خویشش کند. انشاء الله
هادی رنجبران
2021-12-23T13:26:36.9943205
+ در این غزل، اصواتی از میادین رزم شنیده می¬شود که شور و شیدایی عرفان مولانا را تکمیل و حماسة عرفانی خاص او را رقم می¬زند؛ برآمدن صدای طبل، تیزیّ تیغ و غرّیدن شیر با کلمات مشدّدی همچون غرّان، نرّان و برّان همراه است و کرّ و فرّ میدان جنگ را القاء می¬کند. اگر بپذیریم که حماسه چیزی جز تصاویر هیجان¬ها و نقشِ آلامِ قومی و ملّی نیست، باید دیوان شمس را که نماد طوفانِ آرزوها و گردبادِ رنج¬هایِ بشری است «حماسة غنایی» نامید. اگر در حماسة پهلوانی، غرورِ قهرمانان دفاع از سرزمین قومی را جار می¬زنند، در این غزل¬ها استقلال و هویّت آدمی همان فریاد را برمی¬آورد تا زنجیر اسارت خاکی را پاره کند. در حماسة پهلوانی کمان و تیر و گُرز و نیزه، ملاط ساختاری افسانه¬اند و در غزل حماسی، موسیقی و جذبه و سماع، در آن¬جا عاشقان، کمند بر کنگرة باروی معشوق می¬افکنند تا بر بام روند و در اینجا دلباختگان از نور و خیال گیسو می¬بافند تا بر مهتابی آسمان گام نهند.