مولانا:ای آنک پیش حسنت حوری قدم دو آید در خانه خیالت شاید که غم درآید
❈۱❈
ای آنک پیش حسنت حوری قدم دو آید
در خانه خیالت شاید که غم درآید
ای آنک هر وجودی ز آغاز از تو خیزد
شاید که با وجودت در ما عدم درآید
❈۲❈
ای غم تو جمع میشو کاینک سپاه شادی
تا کیقباد شادان با صد علم درآید
ای دل مباش غمگین کاینک ز شاه شیرین
آن چنگ پرنوای خالی شکم درآید
❈۳❈
آن ساقی الهی آید ز بزم شاهی
وان مطرب معانی اکنون به دم درآید
ای غم چه خیره رویی آخر مرا نگویی
اندر درم درافتی چون او درم درآید
❈۴❈
آخر شوم مسلم از آتش تو ای غم
زان کس که جان فزایی او را سلم درآید
کامنت ها