گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:گفتم مکن چنین‌ها ای جان چنین نباشد غم قصد جان ما کرد گفتا خود این نباشد

❈۱❈
گفتم مکن چنین‌ها ای جان چنین نباشد غم قصد جان ما کرد گفتا خود این نباشد
غم خود چه زهره دارد تا دست و پا برآرد چون خرده‌اش بسوزم گر خرده بین نباشد
❈۲❈
غم ترسد و هراسد ما را نکو شناسد صد دود از او برآرم گر آتشین نباشد
غم خصم خویش داند هم حد خویش داند در خدمت مطیعان جز چون زمین نباشد
❈۳❈
چون تو از آن مایی در زهر اگر درآیی کی زهر زهره دارد تا انگبین نباشد
در عین دود و آتش باشد خلیل را خوش آن را خدای داند هر کس امین نباشد
❈۴❈
هر کس که او امین شد با غیب همنشین شد هر جنس جنس خود را چون همنشین نباشد
ای دست تو منور چون موسی پیمبر خواهم که دست موسی در آستین نباشد
❈۵❈
زیرا گل سعادت بی‌روی تو نروید ایاک نعبد ای جان بی‌نستعین نباشد

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۸۵۴

تصاویر

کامنت ها

امین کیخا
2013-10-16T14:57:16
جنس شنیدنی است با genus همریشه است